چنان که در داستان پیش دیدیم، روباه با عبرت گرفتن از پایان کار گرگ، خود را برابر شیر نادیده گرفت و از کیفر او بر کنار ماند. مولانا در این داستان مىافزاید آن ادراک را از برکت فناى خود در شیر یافت. نایبان حق چون خود را در حق فنا مىکنند به بقاى او باقى مىمانند و مرتبت آنان بدان جا مىرسد که از جانب حق مأمور راهنمایى بىخبران مىشوند. اما آنان که ظاهر این نایبان را چون خود مىبینند به انکار آنان بر مىخیزند. فرعون مىگفت «چرا موسى و هارون را دستبندهاى زر نیست»[1]. و مشرکان مکه مىگفتند: «ما لِهذَا اَلرَّسُولِ یَأْکُلُ اَلطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی اَلْأَسْواقِ » (فرقان، 7). پیمبر را مىدیدند چون آنان راه مىرود و طعام مىخورد، اما قدرت دیدن نیروى الهى او را نداشتند که: «... وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» [2]
حضرت نوح به مخاطبین خود مىگوید، گیرم که شما به ظاهر مرا چون خود مىپندارید، اما آن چه درون من است «اوست» و تن من تنها روى پوش قدرت اوست. درست است که تن من چون تن شماست، آیا نشانههاى خدایى را که همراه دارم نمىبینید.
چنان که مىدانیم طوفان به نفرین نوح بر جهان مسلّط شد. نوح چون مردم را به پرستش خدا خواند، قوم وى او را به ریشخند گرفتند، و دعوت او را نپذیرفتند. نوح آنان را مىگفت: « عبادت خدا پیشه سازید»[3] و آنان مىگفتند: « جدال خود را با ما افزون کردى، اگر راست مىگویى عذابى که ما را بدان بیم مىدهى براى ما بیاور»[4]. و نوح بر آنان نفرین کرد و گفت: « پروردگارا بر روى زمین از کافران تنى مگذار» [5]. و خدا نفرین او را پذیرفت و از منکران نوح انتقام گرفت و طوفان پدید آمد و خرمن هستى کافران را سوخت.
حضرت نوح نمونهای است از همه واصلان به حق و مردان کامل. ویژگی این مردان حق این است که از علایق مادی گسسته و به بقای حق زندگی یافتهاند. مولانا میگوید: ترک هستی و خودی، انسان را به حق پیوند میدهد، بهگونهای که حواس او نیز حواس الهی میشود؛ یعنی به حق میشنود و به حق میبیند. از زبان حضرت نوح میشنویم که مرد حق هرچه بگوید، سخن حق است و منکر سخن حق، کافر است. ای کسی که در بند علایق این جهانی هستی و فقط صورت ظاهر را میبینی! ظاهر اولیای الهی را دیدهای و بر خود قیاس کردهای و گمان بردهای که حقیقت آنان نیز مانند ظاهر آنان است؛ درحالیکه اگر گوش هوش داشته باشی، سروش حق را از آنان خواهی شنید. اگر حضرت نوح(ع)، شیر بیشه حقیقت نبود و از جانب حق مدد نمیگرفت، پس چرا و چگونه تمام دنیا را برهم زد! حضرت نوح به تنهایی، صدها هزار شیر بود. او همانند آتش بود و جهان به مثابه خرمن.
( 3147) زخم یابد همچو گرگ از دستِ شیر |
|
پیش شیر ابله بود کو شد دلیر |
( 3148) کاشکی آن زخم بر تن آ مدی |
|
تا بُدی کایمان ودل سالم بُدی |
( 3149)قوّتم بُگسست چون اینجا رسید |
|
چون توانم کرد این سرّ را پدید؟ |
( 3150) همچو آن روبه کمِ اِشکم کنید |
|
پیش او روباه بازى کم کنید |
زخم: از زخم مقصود کیفر الهى است که بنده را فرا مىگیرد. این کیفر گاه زیان در مال و تن است که برابر زیان دین چیزى نیست، و بلکه جاى سپاس دارد.
کاشکى آن زخم بر جسم آمدى تا بُدى کایمان و دل سالم بدُى
چنان که سعدى از آن پارسا که زخم پلنگ داشت آورده است که مىگفت: «شکر آن که به مصیبتى گرفتارم نه به معصیتى» (گلستان، ص 91). زیان مال و مردن اهل و عیال، آزمایشى است از جانب خدا و آن که در این آزمایش شکیبایى پیش گیرد پاداش خواهد یافت « وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ اَلْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوالِ
(بقره، 155):
تا بدانى که زیان جسم و مال سود جان باشد رهاند از وبال
3395 /3
اما کیفرى که به ایمان و دل رسد، پایان یافتنى نیست.
کَمِ چیزى کردن: کم چیزى گرفتن، به حساب نیاوردن.
روباه بازى کردن: حیلهگرى: نیرنگ کردن برای منافع خود:
مکن روباه بازى شیر مردا خموشى پیشه کن کین ره عیان است
(عطار، به نقل از لغت نامه)
پیش او: چنان که از ظاهر بیت پیداست، او مقصود خداست، و بعضى شارحان ضمیر را به ولى کامل راجع کردهاند لیکن ظاهر است.
اگر شما خود را در پیشگاه خدا تهیدست ببینید و راه رسیدن به او را پیش گیرید همه چیز از آن شما خواهد بود که «مَنْ کانَ لِلّه کانَ اللَّهُ لَه»[6]
پس از تقریر داستان نوح و منکر شدن مردمِ وى را و نفرین کردن نوح بر آنان و عذاب خدا بر ایشان فرود آمدن، این پرسش پیش مىآید که چرا آنان چنان کافر گشتند و ایمان و دلشان سالم نماند. مولانا مىگوید این سرّى است که دانستن آن براى همگان نیست و تقدیرى است که براى برخى از بندگان نتوان گفت بلکه این سرّ را تنها سینهاى باید روشن که در آن منعکس شود:
آن که اوبى نقش ساده سینه شد نقشهاى غیب را آیینه شد
سرّ ما را بىگمان موقِن شود ز آن که مؤمن آینه مؤمن بود
3147- 3146 /1
[1] - (زخرف، 53)
[2] - (اعراف، 198).
[3] - (مؤمنون، 23)
[4] - (هود، 32)
[5] - (نوح، 26)
[6] - (احادیث مثنوى، ص 19).
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |