( 3182) این سخن پایان ندارد باز گرد |
|
تا که با یوسف چه گفت آن نیک مرد |
( 3183) بعدِ قصّه گفتنش گفت اى فلان |
|
هین چه آوردى تو ما را ارمغان؟ |
( 3184) بر درِ یاری تهیدست آی فتی! |
|
هست چو ن بىگندمی در آسیا |
ارمغان: هدیه.
طاحون: آسیا.
فتی: جوان، جوانمرد.
بىگندمی درآسیا بودن: کنایه از کار بی حاصل است.
( 3182) این گفتگو طولانى است بر گرد و قصه یوسف را با دوستش بیان کن. ( 3183) بعد از این گفتگوها حضرت یوسف گفت اى دوست عزیز براى ما ارمغان چه آوردهاى.( 3184) دست خالى پیش دوستان آمدن مثل این است که انسان بدون گندم به آسیاب برود.
( 3185)حق تعالی، خلق را گوید به حَشر |
|
ارمغان کو از برای روز نَشر؟ |
( 3186)جِئتُمونا و فرادی بِینوا |
|
هم بدان سان که خلقنا کم کذا؟ |
( 3187)هین چه آوردید دست آویز را |
|
ارمغانی روز رستاخیز را؟ |
( 3188)یا امید بازگشتنتان نبود؟ |
|
وعده امروز باطلتان نمود؟ |
( 3189)مُنکری مهمانیش را از خری |
|
پس ز مطبخ خاک و خاکستر بری |
( 3190)ور نهای مُنکر، چنین دست تهی |
|
بر درِ آن دوست پا چون مینهی؟ |
حشر: گرد آوردن، و مقصود روز رستاخیز است.
نشر: یا نشور به معنی زنده کردن مردگان، وروز نشر قیامت است.
ارمغان کو: هدیه کجاست. برگرفته از حدیثى است از انس پسر مالک، که ترجمه آن چنین است: «روز رستاخیز فرزند آدم را بیاورند چون برهاى و او را پیش روى خداوند عزّ و جلّ بدارند. خدا فرماید تو را عطا دادم و مال بخشیدم و نعمت ارزانى داشتم، چه کردى؟ گوید: فراهمش کردم و به ثمرش رساندم و بیش از آن چه بود، پشت سر خود گذاشتم. مرا باز گردان تا همه را نزد تو آرم. خدا فرماید: مرا بنما که چه آورده اى؟ گوید: اى پروردگار فراهمش کردم و به جاى گذاشتمش. افزونش کردم و به جاى گذاشتمش بیش از آن چه بود، مرا باز گردان تا همه آن را براى تو آورم. پس هر گاه بنده اى نیکى از پیش نفرستاده باشد او را به دوزخ برند»[1]
جئتمونا و فرادى: تنها نزد ما آمدید. برگرفته است از قرآن کریم «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ.- » تنها نزد ما آمدید چنان که نخست بار شما را آفریدیم و آن چه شما را دادیم واپس نهادید..».[2]
دستاویز: چیزى که با خود آورند و وسیلت مدعاى خود سازند، حجّت، سند:
هیچ دستاویز آن ساعت که ساعت در رسد نیست الاّ آن که بخشایش کند پروردگار
سعدى
ارمغانى: یعنی در خور هدیه.
امید باز گشتن: باز گشت ازاین جهان به آن جهان ، اشارت است به آیه شریفه «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ- پنداشتید که ما شما را بىهوده آفریدیم و شما به سوى ما باز نمىگردید»[3]
وعده امروز:یعنی وعدهْ قیامت که منکران آن را باطل می پنداشته اند.
( 3185) خداى تعالى در روز قیامت بخلق مىفرماید ارمغان براى امروز چه در دست دارید؟ ( 3186) مىفرماید: وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى ... شما تنها و بدون همراه (و شفیع) همان طور که در اول دفعه شما را خلق کردیم آمدهاید؟ و آن چه بشما داده بودیم پشت سر گذاشتهاید.( 3187) براى اینکه شفیع و دستآویز شما باشد چه آوردهاید؟ و براى ارمغان روز رستاخیز چه در دست دارید. ( 3188) یا شاید امید نداشتید که بسوى من بر مىگردید و وعده روز قیامت را دروغ فرض مىکردید. ( 3189) تو که وعده مهمانى او را انکار مىکنى از مطبخ او جز خاکستر نصیبى نخواهى داشت.( 3190) یا اگر منکر نیستى چرا این طور بدر خانه دوست دست خالى آمدهاى.
مولانا به آیهْ 94 سوره «انعام» اشاره میکند که در این آیهْ سخن از عاقبت مردم ستمکار و بیایمان است که به هنگام مرگ یا پس از مرگ به آنها میگویند: شما تنها و یک یک به سوی ما باز آمدید، همانگونه که شما را آفریده بودیم و از مال و ثروت دنیا و آنچه تکیهگاه خود ساخته بودید چیزی نتوانستید با خود بیاورید و میان شما و آنها جدایی افتاد:« وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ...» حق تعالی از انسان میپرسد: تو که بدین سرای آمدهای، از اعمال نیک چه ارمغان آوردهای؟ چرا دست خالی؟ مگر امید به بازگشت و آمدن به محضر پروردگار را نداشتی؟ آیا منکر ضیافت الهی بودهای؟ مولانا میگوید: بازگشت به سوی خدا مثل مهمانی است و کسی را در آن مهمانی راه میدهند که مؤمن به خدا باشد و به منکران خاکستر مطبخ میرسد نه غذای مطبوع آن
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |