( 3191)اندکی صرفه بکن از خواب و خور |
|
ارمغان بهر ملاقاتش ببر |
( 3192)شو قلیل النوم ممّا یهجعون |
|
باش در اسحار از یستغفرون |
( 3193)اندکی جنبش بکن همچون جنین |
|
تا ببخشندت حواس نور بین |
( 3194)وز جهان چون رحم بیرون روی |
|
از زمین در عرصه واسع شوی |
( 3195)آن که ارض الله واسع گفتهاند |
|
عرصهای دان انبیا را بس بلند |
( 3196)دل نگردد تنگ ز آن عرصه فراخ |
|
نخل تن آنجا نگردد خشک شاخ |
( 3197)حاملی تو مر حواست را کنون |
|
کُند و مانده میشوی و سرنگون |
( 3198)چون که محمولی، نه حامل وقت خواب |
|
ماندگی رفت و شدی بی رنج و تاب |
( 3199)چاشنیای دان تو حال خواب را |
|
پیش محمولیّ حال ِاولیا |
اندکى صرفه بکن...: کم کن، صرفه جویی کن، به جای خواب وخور عبادت کن، مقایسه شود با بیتهاى زیر:
چند خوردى چرب و شیرین از طعام امتحان کن چند روزى در صیام
چند شبها خواب را گشتى اسیر یک شبى بیدار شو دولت بگیر
قَلیلُ النَّوم: اندک خواب.
ممّا یهجعون: برگرفته است از قرآن کریم: «کانُوا قَلِیلاً مِنَ اَللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ- پرهیز کاران اندکى از شبها را مىخوابیدند»[1]
اسحار: جمع سحر.
یستغفرون: آمرزش مىخواهند. برگرفته است از قرآن کریم: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[2] وسحرگاهان از خدا آمرزش می خواهند.
جنبش اندک کردن: اشارت است بدان که طفل پس از گذراندن چهار ماه در شکم حرکتى مىیابد و زمینه یافتن حواس در او پدید مىگردد. یعنی همان طور که جنین با اندک حرکت وبیرون آمدن از رحم، به روشنایی دنیا می رسد، تونیز این جهان را رها کن تا عرصهْ گشاده حقیقت را ببینی.
وز جهان چون رحم: مقایسه شود با بیتهاى زیر:
گر جنین را کس بگفتى در رحم هست بیرون عالمى بس منتظم
یک زمین خرّمى با عرض و طول اندر او صد نعمت و چندین اکول
54- 53 /د3
او به حکم حال خود منکر بدى زین رسالت معرض و کافر شدى
کین محال است و فریب است و غرور ز آن که تصویرى ندارد وهمِ کور
61- 60/د 3
بیرون سو: سوى بیرون، مقابل درون سو.
واسع: فراخ.
ارض اللَّه واسع: زمین خدا فراخ است. اشاره به عرصه یی است معنوی درعالم غیب، که انبیا درآن سیر می کنند ومقامی بس بلند است. برگرفته است از قرآن کریم: «... قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها..- ...» آیا نبود زمین خدا فراخ تا هجرت کنید در آن...»[3]
حامل: بردارنده، که چیزى را به پشت بر دارد.
مانده: خسته.
سر نگون: به رو در افتاده.
محمول: آن چه آن را برند.
چاشنى: آن چه براى طعم و مزه در چیزى کنند، از سرکه، آب غوره و مانند آن،
( 3191) اندکى از خواب و خور خود صرفهجوئى کرده براى ملاقات او ارمغان تهیه کن. ( 3192) از کسانى باش که کم خواب بوده و در وقت سحر استغفار مىکردند.( 3193) مثل جنین که در شکم مادر حرکت مىکند تو نیز اندکى جنبش کن تا حواسى بتو بدهند که بتوانى با آن نور و روشنى را درک کنى.( 3194) و آن وقت از جهانى که بمنزله رحم مادر است بیرون رفته و از زمین در یک عرصه وسیع داخل شوى.( 3195) اینکه در سوره نساء خداى تعالى مىفرماید أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها (آیا زمین خدا وسعت نداشت که بروید و مهاجرت کنید؟) مقصود آن عرصهاى است که انبیا از این عالم خارج شده به آن جا رفتهاند.( 3196) آن جا عرصهاى است که نخل امید خشک نشده و در آن عرصه وسیع دل تنگى وجود ندارد.
مولانا دراین ابیات دل بستگان به دنیا را اندرز مىدهد که پرداختن بدان را کم کنند و از خوردن و خوراک که خوى حیوانى است بکاهند. سحرها بیدار مانند و از گناهان آمرزش خواهند. چنین کار سبب مىشود که روح انسانى جنبشى کند و مستعد دریافتن موهبتهاى الهى گردد. سپس این جهان را با آن جهان مقایسه مىکند که دنیا برابر آن عالم چون زهدان مادر است براى طفل برابر جهان بیرون. در این دنیا به خاطر تنگى که دارد آدمى کوفته خاطر شود، اما در آن جهان فراخ دل تنگى نیست، و پژمردگى و خشکیدگى نباشد، چنان که در جاى دیگر گوید:
و آن فضاى خرق اسباب و علل هست ارض اللَّه، اى صدر اجل
هر زمان مبدل شود چون نقش جان نو به نو بیند جهانى در عیان
2382- 2381 4
سپس گوید: عرصه اى که اولیا در آن به سر مىبرند، عرصهاى معنوى و آن جهانى است که فراخ است و تنگى در آن نیست. اوهمچنین می گوید:در راه صفای روح باید از نفسانیات دور شوی، به خواب و خوراک کمتر بپردازی و صرفهجویی کنی و به جای آن عبادت نمایی که ارمغانی است برای آن دنیا. چون به ضیافت خدا میروی باید دستت از طاعت و عبادت پر باشد. پس پاسی از شب را برای مناجات و نیایش با معبود بیدار باش و تنها اندکی بخواب و در سحرگاهان از درگاه پروردگار آمرزش بخواه. همانگونه که قرآن میگوید: « کانُوا قَلِیلاً مِنَ اَللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»: آنان اندکی از شب را میخفتند و در سحرگاهان آمرزش میخواستند. این نشانه پرهیزکاران است. در راه کسب معنویت باید تلاش و کوشش کرد و به سوی کسب معرفت حرکت و جنبش داشت، همانطور که جنین حرکت میکند و از رحم بیرون میآید و روشنی دنیا را میبیند، تو نیز این جهان را رهاکن تا عرصه گشاده عالم اسرار و حقیقت را مشاهده کنی. این که گفتهاند: « أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللَّهِ واسِعَةً» اشاره به عرصهای معنوی است در عالم غیب، که انبیا در آن سیر میکنند و مقامی بس بلند است. اهل معرفت برای انسان دو نوع تولد قائلند: یکی تولد از رحم (تولد صوری) و دیگری تولد معنوی. این تولد خاص ّ صاحبدلان است که به اختیار صورت پذیرد، زمان جنینی این تولد هنگامی است که سالک در جهان خاکی روح را از زنگار تعلقات و وابستگیها میزداید. پس هر انسانی برای نیل به حقیقت باید دوباره زاده شود.
مولانا میگوید: در بیداری، انسان بار حواس و نیازهای خود را میکشد (حامل) اما در خواب، روح او را از بند تن آزاد میکنند و این روح به هر جایی سیر میکند (محمول) و به همین دلیل خستگی از تن به در میرود. اما محمول بودن اولیاء الله در دست حق و در پیوند با حق، چیز دیگری است و این آزادی روح و محمول بودن ما در خواب، در برابر آن آزادی مانند مقدار اندکی از غذاست که برای چشیدن برمیدارند.این مثالى محسوس است که تا نشان دهد اولیا چگونه از حقیقت بىهیچ رنج و تکلف آگاه مىشوند، چه آنان حقیقت را از راه کشف در مىیابند نه از راه حس.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |