( 3367)عصمتی که مر شما را در تن است |
|
آن زعکس عصمت وحفظ من است |
( 3368)آن ز من بینید، نز خود، هین و هین |
|
تا نچربد برشما دیو لعین |
( 3369)آنچنان که کاتب وحی رسول |
|
دید حکمت در خود و نور اصول |
( 3370)خویش را هم صوت مرغان خدا |
|
میشمرد، آن بُد صفیری چون صَدا |
( 3371)لحن مرغان را اگر واصف شوی |
|
بر مراد مرغ کی واقف شوی؟ |
( 3372)گر بیاموزی صفیر بلبلی |
|
تو چه دانی کو چه دارد با گلی |
( 3373)ور بدانی باشد آن هم از گمان |
|
چون ز لب جنبان، گمانهای کران |
عصمت: مصون ماندن از گناه با توانا بودن بر انجام آن. و آن در حضرت حق جلّ و على ذاتى است و در انبیا و اولیا و فرشتگان تأثیر قدرت حق است در آنان.
چربیدن: غالب شدن، برتر شدن:
سجده کردند و بگفتند اى خدیو گر یکى کرّت ز ما چربید دیو
928/ د 3
راى آن کودک بچربید از همه عقل او پیش مىرفت از رمه
1536/د 3
نور اصول: نور اصلى، مقابل پرتو نور وحى که به عقیده مولانا و بر طبق داستان، از رسول اکرم (ص) بر عبد اللَّه بن سعد ابى سرح تافته بود.
مرغان خدا: فرشتگان و بخصوص جبرئیل و یا رسول (ص) مقصود است.
صفیر: سوت. آواز
َصدا: پژواک. انعکاس، بازگشت صوت است درکوه یا محیط بسته.
واصف: وصف کننده، تقلید کننده.
واقف: آگاه، دانا.
( 3367) اگر در تن شما عصمتى دیده مىشود او پرتو عصمت و نتیجه حفظ من است.( 3368) او را از من ببینید تا شیطان بر شما غلبه نکند.( 3369) چنان که آن کاتب وحى حضرت رسول در خود نور حکمت دید. ( 3370) و خویشتن را هم آواز خدا شمرد در صورتى که آن چه مىدید صفیرى بود که انعکاس پیدا کرده بود.( 3371) اگر لحن مرغان را تقلید کنى کى بضمیر مرغان واقف خواهى بود. ( 3372) اگر صفیر بلبل را یاد بگیرى چگونه مىتوانى بدانى که بلبل چه رازهایى با گل مىگوید.
مضمون این ابیات خطاب حق تعالى است به آن دو فرشته( هاروت وماروت) که اگر آن شهوتى که در انسان است در شما فرشتگان نهم گناه مىکنید و جایى براى ماندنتان در آسمان نمىماند، آسمان حیطه عصمت ربوبى است و زمین خاکى جاى شهوت. شما را که عصمتى است در آن حیطه به سر مىبرید و عکس عصمت پروردگار بر شما افتاده است چنان که چون زمین جاى ذریّت آدم گردید در معرض تباهى و فساد افتادند و در هر دوران گناه ورزیدند. فرشتگان جسمهاى نورانىاند و خیرند مقابل جنّیان که جسمهاى نارىاند و شّر. نور فرشتگان عکس نور ایزدى است و میان علما خلاف است در عصمت فرشتگان. بعضى گفتهاند: چون برابر فرمودهى خدا گفتهاند: «... أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها...»[1] معصوم نیستند و گروهى دیگر به استناد «... لا یَعْصُونَ اَللَّهَ ما أَمَرَهُمْ...»[2] به عصمت آنان قائلند.
همچنین مولانا می گوید: عصمت و پاکی که در وجود شماست، از بازتاب عصمت حق است و آگاه باشید که مبادا شیطان ملعون بر شما گستاخی کند و بر شما غالب شود. چنانکه کاتب وحی رسول الله، خیال کرد که آن حکمت و نور، وحی الهی است و غرور و تکبر او را فراگرفت. آن کاتب وحی، خود را هم نوای مرغان الهی، یعنی انبیا و اولیای حق میشمرد و با تقلید آواز مرغان روضهْ الهی، خواست دیگران را گمراه کند. در این چند بیت، منظور مولانا این است که اشتغال به الفاظ و اصوات و ظواهر امور مادی، ما را به حقیقت نمیرساند. ما فکر میکنیم که آنچه میگوییم حقیقت است، اما فقط پدیدهای است از تصورات و زمینههای ذهنی خودمان، مانند کری که از روی حرکات لب و دهان، منظور دیگران را حدس میزند.لطیفه یی که در ابیات بعدی بدو خواهیم پرداخت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |