( 33404) گفت پیغمبر به اعرابى ما |
|
صَلِّ إِنَّکْ لَمْ تُصَلِّ یا فَتَى |
( 3405) از براى چاره این خوفها |
|
آمد اندر هر نمازى اِهْدِنا |
( 3406) کین نمازم را میامیز اى خدا |
|
با نماز ضالّین و اهل ریا |
( 3407) از قیاسى که بکرد آن کر گزین |
|
صحبت ده ساله باطل شد بدین |
( 3408) خاصّه اى خواجه قیاس حسِّ دون |
|
اندر آن وحیى که هست از حد فزون |
( 3409)گوشِ حسّ تو به حرف ار در خور است |
|
دان که گوش غیب گیر تو کر است |
صَلِّ إِنَّکْ لَمْ تُصَلِّ یا فَتَى: اشاره به حدیثى است که در مسند خالد بن ولید از ابو عبد اللّه اشعرى روایت شده است که «رسول خدا (ص) مردى را دید که نماز خواند و رکوع را تمام نکرد و سجده را سبک به جا آورد. پیغمبر (ص) او را فرمود تا رکوع را تمام کند و گفت اگر بدین حالت مىمرد بر غیر ملّت محمد مرده بود»[1]
خوف: ترس و مقصود از خوفها بیم از معصیتهاى خفى است چون ریا و عجب که با عبادت در آمیزد. نماز گزار پندارد که عبادت مىکند، حالى که در گناه به سر مىبرد.
اِهْدِنا: راه نما ما را. برگرفته است از قرآن کریم:«اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ.صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»:ما را به راه راست هدایت کن.راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى؛ نه کسانى که بر آنان غضب کردهاى؛ و نه گمراهان.[2] و:«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ»:(راسخانِ در علم، مىگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى![3] و:«وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»:و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّى است از سوى پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد؛ و خداوند کسانى را که ایمان آوردند، بسوى صراط مستقیم هدایت مىکند.[4]
ضالّین: جمع ضاّل: گمراه.
اهل ریا: ریاکار.
ریا: کار نیکى است که براى نشان دادن به مردم کنند.
قیاس: حدس، تخمین، چیزى را مانند چیزى گرفتن.
قیاس حدس: در اصطلاح منطقیان ترکیب دو یا چند قضیه است که پذیرفتن آن قضیهها مستلزم پذیرفتن نتیجه باشد. چنان که گویى «من مىاندیشم» و هر اندیشنده زنده است، که نتیجه آن «پس من زندهام» خواهد بود. اگر ترتیب مقدمات چنین باشد قیاس عقلانى است، لیکن گاه ترتیب قضایا استنباط است از ظاهر چیزى.
چنان که آدمى شبهى را ببیند که در جنبش است و قیاسى چنین ترتیب دهد که این جسم مىجنبد و هر جنبندهاى جان دارد، پس آن جان دارد. چنین قیاسى حسى است و بسا که درست نیست چه ممکن است جنبش آن شبح بر اثر باد یا محرک دیگر باشد. مولانا قیاس عقلانى را نیز کافى نمىداند.
چون نیابد نص اندر صورتى از قیاس آن جا نماید عبرتى
نصّ وحىِ روحِ قُدسى دان یقین و آن قیاس عقل جزوى تحت این
3583- 3582/د 3
چون قیاس عقلانى چنین باشد پیداست که نتیجه قیاس حسّى چگونه است.
آن مگس بر برگِ کاه و بَولِ خر همچو کشتىبان همىافراشت سر
گفت من دریا و کشتى خواندهام مدّتى در فکرِ آن مىماندهام
اینک این دریا و این کشتى و من مردِ کشتیبان و اهل و راى زن
1084- 1082 1
صحبت ده ساله: یعنی دوستی دیرینه
حرف: کنایت از الفاظ.
غیب گیر: که از عالم غیب شنود. گوش جان، عقل.
وحیى که هست از حد فزون : یعنی وحیی که درمحدودیت ها ومقیدات زندگی ما نمی گنجد زیرا به دریای بینهایت حق پیوسته است .
( 3404) حضرت رسول بیک نفر ریاکار که تازه از نماز فارغ شده بود فرمود برخیز نماز بخوان تو نماز نخواندى.( 3405) براى چاره این گونه ترسها است که در هر نماز باید گفت اِهْدِنَا اَلصِّراطَ اَلْمُسْتَقِیمَ 1: 6 (بار الها ما را براه راست هدایت کن) ( 3406) و این نماز مرا با نماز گم گشتگان و اهل ریا میامیز.( 3407) بر اثر قیاسى که آن کر نمود دوستى ده ساله همسایه از میان رفت.( 3408) خواجه گمان دارد که مشغول طاعت و عبادت است غافل است که با جان کندن مشغول معصیت است.() قیاس گمراه کننده است مخصوصاً وقتى حس پست تو در وحى و مطالب عالیه بقیاس متوسل شود.( 3409) گوش حس تو اگر چه در خور حرف است و سخنان مردم را مىشنود ولى آن گوش که مطالب عالیه غیبى را بشنود کر است و نخواهد شنید.
مولانا می گوید: در حدیث آمده است که مردی به مسجد پیامبر آمد و نماز خواند و نزد پیامبر رفت و سلام کرد. پیامبر جواب او را نداد و فرمود: تو نماز نخواندی، برو نماز بخوان. بار دوم خواند و حضرت جواب سلام او را داد، اما گفت: تو نماز نخواندی برو نماز بخوان، تا سه بار تکرار شد. مولانا میگوید: از بیم آنکه در راه خدا نباشیم و نماز ما را نپذیرند، در هر نمازی « اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ » میگوییم و از خدا میخواهیم که نماز ما را با نماز گمراهان و ریاکاران نیامیزد.
مولانا پس از طرح داستان کر و مقدمه چینیهاى وى نزد خود، گوید بیمار- پرسى وى به جاى خشنودى بیمار، دشمنى او را بر انگیخت. آفت عیادت این است، پس آفت عبادت چگونه خواهد بود. و سرانجام مىگوید اگر در دانستههاى خود تنها به حس، یا آن چه مقدمات آن حس است بسنده کنى، بدان که درون تو را آن روشنى نیست که حقیقت از عالم غیب بر آن بتابد و براى نشان دادن آن عبادت که به حقیقت معصیت است نماز اعرابى و انکار رسول (ص) را بر وى نمونه مىآورد و چاره را در آن مىبیند که پى در پى از خدا باید هدایت خواست که خدایا نماز مرا خالص و خاصّ خود گردان، نه چون نمازى که گمراهان و ریاکاران کنند.
[1] - (کنز العمال، ج 8، ص 173، حدیث 22431). احادیث مثنوى (ص 33)
[2] - فاتحه،آیه 6و7
[3] - آل عمران،ایه8
[4] - حج،آیه54
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |