( 3425)همچو آن رنجور، دلها از تو خست |
|
کر به پندار اصابت گشته مست |
( 3426)کاتب آن وحی زآن آواز مرغ |
|
بُرده ظنّی کو بود همباز مرغ |
( 3427)مرغ پرّی زد، مر او را کور کرد |
|
نک فرو بردش به قعر مرگ و درد |
( 3428)هین به عکسی یا به ظنّی هم شما |
|
در میفتید از مقامات سما |
( 3429)گر چه هاروتید و ماروت و فزون |
|
از همه، بر بام نحن الصافون |
( 3430)بر بدیهای بدان رحمت کنید |
|
بر منی و خویش بین لعنت کنید |
( 3431)هین مبادا غیرت آید از کمین |
|
سرنگون افتید در قعر زمین |
رنجور: بیمارى که یاد او در بیتهاى پیش رفت و کر براى بیمار پرسى نزد او شد.
اصابت: رسیدن، به حقیقت رسیدن، حقیقت را دانستن.
کاتب وحى: عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح که داستان آن گذشت.
آواز مرغ: یعنی آواز مرغان حق وارشاد آنها، استعارت از انعکاس وحى الهى در دل او.
انباز: شریک، رفیق.
مرغ: استعارت از رسول اکرم (ص) یا از قدرت پروردگار جلّ و علا.
عکسى: مقصود پرتوى است از عصمت حق که بر آنها افکنده است.
ظّن: گمان، و در اینجا مقصود گمان نیکى است که آن دو فرشته در باره خود داشتند.
مقامات: جمع مقامه، جاى ایستادن و نیز مرتبه والا.
سما: آسمان.
مقامات سما: مرتبهاى که فرشتگان راست.
نحن الصافون: ما صف زدگانیم. برگرفته است از قرآن کریم «وَ إِنَّا لَنَحْنُ اَلصَّافُّونَ- ما فرشتگان صف زدگانیم»[1]
بام نحنُ الصّافون: مقام بلند آسمانى.
منى: من (ضمیر اوّل شخص) ى (مصدرى)، من بودن، خود را به چیزى انگاشتن، انیّت.
تنیدن: توجه کردن، التفات کردن.
غیرت: غیرت حق است که بندهْ خودبین را مانند هاروت وماروت، اگر دراوج افلاک باشد به پست ترین مرتبهْ زمین می آورد.
( 3425) و دلها مثل دل آن بیمار از تو مکدر گردیده و تو بخیال اینکه معنى آن را فهمیدهاى مغرور و مست گردیدى.( 3426) آن کاتب وحى از آن آواز مرغ تصور کرده که او با مرغ اتصال یافته.( 3427) مرغ پرى زده کورش کرد و بقعر مرگ و درد فرو بردش. ( 3428) شما هم کارى نکنید که با یک گمان یا با یک انعکاس مغرور شده از مقامات آسمانى فرود آئید.( 3429) اگر هاروت و ماروت یا از همه بالاتر بوده بر بالاى بام «لَنَحْنُ اَلصَّافُّونَ» قرار گرفته باشید( 3430) بر بدى بدان ترحم کنید و از خود بینى و منیت بپرهیزید.( 3431) تا مبادا غیرت از کمینگاه بر شما تاخته و بقعر زمین سر نگون شوید.
مولانا کسی را که به قیاسها عمل میکند، تشبیه میکند، به کری که به عیادت همسایهْ بیمار خود رفت و با حدس و قیاس به سخنان ناشنیدهْ بیمار، جوابهای نامناسب و آزار دهنده داد و یا مثل عبداللهبنسعد، کاتب وحی که پنداشت به او هم وحی میرسد و یا نظیر هاروت و ماروت که میپنداشتند فقط انسان خاکی اسیر شهوت و عصیان میشود. بنابراین، تو با قیاس و خیالات خود سخنی میگویی که دل مردان حقیقتبین را میرنجاند، مانند دل آن بیمار و تو مانند آن کر، فکر میکنی که هرچه گفتهای درست و در جهت مقصود است. اما آگاه باش! غیرتمردان حق، کسی را که از حد خود پای فراتر نهد، ادب میکنند. مبادا غیرت الهی از کمینگاه به درآید، آن وقت است که سرنگون در ژرفای زمین بیفتید.
هاروت و ماروت میخواستند آنچه را در عالم ملکوت میکردند، در زمین و برای عالم خاک نیز به اجرا درآورند و در زمین، امنیت برپا کنند. مولانا میگوید کار آنها هم مثل قیاسهای آن کاتب وحی و آن مرد ناشنوا، نمیتوانست درست درآید؛ زیرا میان این دو عالم، فرقهایی در کمین و پنهان وجود دارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |