( 3452)حاملند و خود ز جهل افراشته |
|
راکب و محمول ره پنداشته |
( 3453)باش تا روزی که محمولان حق |
|
اسپ تازان بگذرند از نه طبق |
( 3454)تعرجُ الروحُ الیه، و الملک |
|
من عُرُوج الروح یَهتَزُّ الفلک |
( 3455)همچو طفلان جمله تان دامن سوار |
|
گوشهْ دامن گرفته اسپ وار |
( 3456)از حق "انّ الظنّ لا یغنی " رسید |
|
مرکب ظن بر فلکها کی دوید؟ |
( 3457) أغْلَبُ الظَّنَّینِ فى تَرجیحِ ذا |
|
لا تُمارِى الشَّمْسَ فى تَوْضِیحِها |
( 3458)آنگهی بینید مرکبهای خویش |
|
مرکبی سازیدهاید از پای خویش |
( 3459)وهم فکر و حسّ وادراک شما |
|
همچو میدان، مرکب کودک، هلا |
حامل: بردارنده، و در تعبیر مولانا طالبى است که علم ظاهرى را وسیله کشف حقیقت پنداشته، لاجرم ناقصى است که به مرحله کمال نرسیده:
حاملى محمول گرداند تو را قابلى مقبول گرداند تو را
936 / د 1
حامل دین بود او محمول شد قابل فرمان بد او مقبول شد
1074 / د1
افراشته: بالا برده، داراى مقام بلند دانسته.
راکب: سوار.
محمول: بار، آن چه بر پشت برداشته شود. و در اصطلاح سالکى که تصرّف حق او را در راه برد.
محمول ره: در راه برد، که او را در راه برند بىآن که خود جهدى کند.
محمولان: یعنی کسانی که به ارادهْ حق ودر پیوستگی باحق، به هرسویی کشیده می شوند.
محمولان حق: (اضافه صفت به فاعل) کسانى که پس از گذراندن مراحل ریاضت و طى کردن مقامات معنوى و کشتن نفس به منزلهاى نهایى رسیده وواصل به حقند. آن چه کنند تصرف حق است که فرمود: «کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذى یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الّذى یَبْصُرُ به». اشارت است نیز به سیر مؤمنان در بهشت که در حدیث آمده است: «إنْ یُدْخِلکَ اللَّهُ فِى الجَنَّة فَلا تَشاء أنْ تَرْکَبَ فَرَساً مِنْ یاقوتةٍ حَمْراء، تَطیرُ بِکَ فِی الجَنَّةِ حَیْثُ تَشَاءُ الاّ رَکِبْتَ- خدایت به بهشت در آورد، پس هیچ مرکب سوارى از یاقوت سرخ نخواهى که بدان در بهشت پرواز کنى جز که بر آن سوار شوى»[1]
تَعْرُجُ الرُّوحُ اِلَیهِ وَ المَلَک: روح و فرشته بدان بالا مىرود، برگرفته است از قرآن کریم: «تَعْرُجُ اَلْمَلائِکَةُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ»[2]
مِنْ عُرُجِ الرُّوحِ یَهْتَزُّ الفَلک: از بالا رفتن روح، چرخ به نشاط و حرکت در مىآید. مولانا سیر معنوى و اصلان را به سیر روح فرشتگان در قیامت تشبیه کرده است.
دامن سوار: در قدیم که کودکان قباى بلند مىپوشیدند، دامن آن را گرفته بر آن سوار مىشدند و مىدویدند.
إنَّ الظَّنَّ لا یُغنى: گمان بىنیاز نمىکند. برگرفته است از قرآن کریم: «... وَ إِنَّ اَلظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً»[3]
اَغْلَبُ الظَّنَّینِ: از دو گمان آن که قویتر است، ظنّ تردد بین دو امر است. ترجیح اغلب الظنین از لحاظ حکم ظاهرى است، لیکن موجب ایصال به حقیقت و حکم واقعى نمىشود:
در تردّد هر که او آشفته است حق به گوش او معمّا گفته است
1456 / د1
جذب یک راهه صراط المستقیم به ز دو راه تردّد اى کریم
204 / د 6
و نزد فقها تردّد میان دو امر است خواه مساوى باشند و خواه یکى بر دیگرى مرجع بود. هر گاه یکى از دو طرف راجع آید طرف راجع گرفته خواهد شد.
لا تمارى: جدال مکن .
شمس: آفتاب.
توضیح: روشن کردن. درجایی که خورشید حقیقت به وضوح مشاهده می شود بحث وجدال نباید کرد.
( 3452) بار جهل بدوششان حمل شده و مرکوب نادانى بوده بار و حمل کننده بار را راه تصور کردهاند. ( 3453) بهمین حال باش تا کسانى که برنده آنها خدا اسب تازان از نه طبق آسمانها بگذرند.( 3454) روح بسوى آسمانها عروج کرده فلک و ملک از عروج آن باهتزاز در مىآیند. ( 3455) همگى چون اطفال بدامن خود سوار شده و گوشه دامن را چون اسب گرفتهاید.( 3456) حق فرمود إِنَّ اَلظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً گمان هرگز کسى را از حقیقت و واقع بىنیاز نمىکند مرکب گمان کى و چه وقت به آسمانها پرواز کرده است.( 3457) اهل ظن و گمان غالباً فقط یک طرف مطلب را رجحان داده و مىگویند واقع این است در صورتى که بر آفتاب در موقع روشنى روز شک و گمان راه ندارد.() وقتى در قیامت آفتاب حق بالاى سر مؤمن و گمراه ایستاده همه جا را روشن کند.( 3458) آن وقت خواهید دید که سوار نبوده فقط از پاى خودتان مرکبى ساختهاید. ( 3459) بالجمله عقل و حس و ادراک ما مثل همان نى است که آن کودک اسب براى خود فرض کرده.
مولانا می گوید: مردمان دنیاطلب، در حقیقت حمل کنندهْ بار گران هستند، ولی از روی نادانی خودشان را سوار پنداشتهاند. ولی روزی که محمولان حق، اسپ تازان از نه طبق بگذرند،آن روز ، روز دیدار حق یا قیامت است که مطابق آیهْ 4 سورهْ معارج: و فرشتگان و روح در آن روز که به اندازهْ پنجاه هزار سال است، به سوی او بالا میروند. در آن روز روح انسانها و فرشتگان، به سوی پروردگار بالا میروند و از این عروج روح، فلک شادمانه میلرزد. اما با وجود چنان روزی شما به بازیچههای این دنیا چسبیده و خدا را از یاد بردهاید. مولانا میگوید: اما دنیا زدگان، همانند کودکانی هستند که سوار بر دامن خود شدهاند و گوشهْ دامن خود را مانند اسپ گرفتهاند. حق تعالی این پیام را به همگان رساند که همانا گمان و ظن، نمیتواند آدمی را به حقیقت برساند و گمان کننده، کی تواند بر بلندی افلاک رود؟ اشاره است به آیهْ 36 سورهْ یونس که دربارهْ مردم بیایمان و گرفتاران ظن و گمان است. مولانا میگوید: در راه شناخت حق، همهچیز مانند چوبی است که بچهها سوار میشوند و میپندارند مرکب است، در حالی که سوار پای خود هستند. از این بالاتر، حتی وهم و فکر و حسّ و ادراک شما بازیچه است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |