این حکایت پیش از مثنوی در قصص الانبیاء ودر تفاسیر قرآن ،ازجمله درتفسیر ابوالفتوح رازی آمده است[1] و مفسّران مسلمان را خلاف است که لقمان پیغمبر بود یا دانشمند. خداوند بر او منت نهاد و دل او را روشنى حکمت داد.
خواجه تاش: یعنی هم قطار،همکار،کسانی که ارباب یا خواجهْ آنها یکی است.
ترونده: یعنی میوهْ تازه، نوبر، نورس:
ترونده پالیز جان هر گاو و خر را کى رسد ز ان میوههاى نادره زیرک دل و گربز خورد
(دیوان شمس، ج 2، ص 4)
( 3598) بود لقمان پیش خواجه خویشتن |
|
در میان بندگانش خوار تن |
( 3599) مىفرستاد او غلامان را به باغ |
|
تا که میوه آیدش بهر فراغ |
( 3600) بود لقمان در غلامان چون طفیل |
|
پر معانى، تیره صورت همچو لَیل |
( 3601) آن غلامان میوههاى جمع را |
|
خوش بخوردند از نهیب طمع را |
( 3602) خواجه را گفتند لقمان خوردن آن |
|
خواجه بر لقمان تُرُش گشت و گران |
( 3603) چون تفحّص کرد لقمان از سبب |
|
در عتاب خواجهاش بگشاد لب |
خوار تن: لاغر اندام و کوتاه بالا.
بهر: براى.
فراغ: هنگام آسایش، وقت آسودن.
طفیل: طفیلى، ناخوانده، مزاحم، سربار، زیادى و در اینجا مقصود بىارزش و قدر بودن است. طفیل در لغت مصغّر طفل است و گویا طفیل و طفیلى از نام طفیل العرائس طفیل بن زلال کوفى گرفته شده است، و او مردى بود که ناخوانده به مهمانیها مىرفت.
پر معانى: داراى دانش بسیار، حکیم.
لیل: شب و مقصود سیاه چهره بودن اوست.
از نهیب طمع:یعنی بر اثر طمع
جمع: فراهم شده، آماده.
ترش: خشمناک.
گران: سر سنگین.
تفحُّص: جستجو.
عتاب: سرزنش، ترش رویى.
( 3598) لقمان در نزد خواجه خود بنده حقیرى بود در میان سایر بندگان.( 3599) خواجه غلامان را بباغ مىفرستاد که میوه براى تنقل او بیاورند.( 3600) لقمان در میان آنها غریب بود و مثل شب پر معنى و ظاهرش صورت تیره و تار داشت. ( 3601) غلامان میوهها را با کمال اشتها خوردند. ( 3602) و نزد خواجه آمده گفتند میوهها را لقمان خورده و خواجه بر او متغیر و غضبناک گردید)( 3603- وقتى لقمان علت غضب خواجه را جستجو کرد و فهمید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |