( 3613) یَوْمَ تُبْلَ اَلسَّرائِرْ کُلُّها |
|
بانَ مِنْکُم کامِنٌ لا یُشْتَهَى |
( 3614) چون سُقُوا ماءً حَمیماً قُطِّعَتْ |
|
جُمْلَةُ الأَستْارِ مِمّا اَفْظَعَتْ |
( 3615) نار از آن آمد عذاب کافران |
|
که حجر را نار باشد امتحان |
( 3616) آن دل چون سنگ ما را چند چند |
|
نرم مىگفتیم و نمىپذرفت پند |
( 3617) ریش بَد را داروى بد یافت رگ |
|
مر سر خر را سزد دندانِ سگ |
( 3618) «اَلْخَبیثاتْ لِلخَبیثین» حکمت است |
|
زشت را هم زشت جفت و بابت است |
( 3619)پس تو هر جفتى که مىخواهى برو |
|
محو و هم شکل و صفات دوست شو |
( 3620) نور خواهى مُسْتَعِدّ نور شو |
|
دور خواهى خویش بین و دور شو |
( 3621)ور رهى خواهى از این سِجن خَرِب |
|
سر مکش از دوست «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب» |
یَوْمَ تُبْلَ السَّرائر: روزى که آشکارا شود نهفته های همه آنها. برگرفته است از قرآن کریم[1].
بانَ مِنْکم...: آشکارا شود از شما پنهانیى که خوشایند نیست (زشتیهاى درون).
سُقوا ماءً حَمیماً...: نوشانیده شدند آبى گرم که پاره پاره شود همه پردهها که به رسوایى انجامید. و جمله نخستین برگرفته است از قرآن کریم «... وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ...» و نوشانیده شدند آبى گرم پس پاره پاره شد رودههاى آنان»[2].
نار: آتش.
حجر: سنگ و استعارت از کافران است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً:...» (بقره، 74).
حجر را نار باشد: ظاهراً از آن جهت که سنگ سخت در آتش تیز گداخته مىشود.
نرم گفتن: با نرمى پند دادن، با سخنان نرم موعظت کردن.
ریش بد را...: ریش بد جز با داغ کردن بهبود نیابد. حق تعالى رحمت مطلق است، اما این رحمت با همه آفریدگان سازگار نیست. برخى را جز عذاب سود ندهد و این عذاب نوعى رحمت است.
رگ چیزى را یافتن: شناختن آن را، به حقیقت آن پى بردن.
سر خر را سزد...: چنان که در مثالهاى عامیانه است « زخم سر سگ را سگ درمان کند.[3]
بابت: در خور.
جفت: همراه. هم نشین. «خواهى جفت بد کاران باش و خواهى جفت پاکیزگان».
محو: نیست، نابود. خودى را از دست دادن.
مستعد: آماده، آماده پذیرفتن.
دور: جدا از حق.
خویش بینى: خود پسندى، به خدا توکل نکردن.
سجن: زندان. برگرفته است از حدیث «الدُّنیا سِجْنُ المُؤمِنِ وَ جَنَّةُ الکافِر- » دنیا دوزخ گرویدگان و بهشت کافران است»[4].
خَرِب: ویران. سجن خرب: مقصود دنیاست.
وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ: و سجده کن و نزدیک شو[5]
( 3613) روز قیامت که همه اسرار و کارهاى نهانى آشکار و هویدا مىگردد اسرارى از شما فاش مىشود که انتظار بىپرده شدن آن را نداشتید.( 3614) وقتى آب داغ (حمیم دوزخى) را آشامیدید تمام پردهها پاره شده تمام فضاحتها بىپرده آشکار مىشود.( 3615) آتش از آن رو عذاب کافران شده که امتحان سنگ بوسیله آتش است. ( 3616) این دل چون سنگ را چقدر نصیحت کردیم و نپذیرفت.( 3617) زخم بد دواى بد لازم دارد سر خر را به دندان سگ حواله مىدهند.( 3618) اَلْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ[6] [اشاره به آیه سوره نور که مىفرماید زنهاى پست مخصوص مردان پست و زنان پاک مخصوص مردان پاک است.] از روى حکمت است و براى مرد زشت همسر زشت سزاوار است. ( 3619) پس تو هر جفتى که مىخواهى برو صفات و ملکات او را تحصیل کرده محو او گردیده هم رنگ او باش تا بتوانى جفت او باشى. ( 3620) اگر نور مىخواهى آماده شو و نور پذیرفته محو او باش و صفاتش را بپذیر.( 3621) اگر میل دارى که از این زندان خراب راه نجات پیدا کنى از دوست سر مکش و نسبت باو خاضع بوده سجده کن و بخداى خود نزدیک شو.
در ابیات پیشین با آوردن داستان لقمان و متهم شدن او و آشکار شدن حقیقت چنین نتیجه گرفت که نتیجه تلبیسها و دروغها و تهمت زدنهاى ناروا در روز رستاخیز آشکار خواهد شد. و آن روز کافران را آب گرم بنوشانند تا رودههاى آنان پاره پاره گردد و گفت که کافران سنگ دل را جز آتش در خور نیست. چرا که نهاد بد و دل سخت آنان را جز آتش نمىگدازد.به طورکلی سخن مولانا این است که: هر رابطه یی درکائنات نتیجهْ تناسب و مناسبتی است، دل کافران از سنگ است وسنگها را در آتش کوره ها می آزمایند وترکیب آنها را می شناسند، آتش دوزخ هم کورهْ کافران است. مولانا با آوردن قسمتى از آیه قرآن «الخبیثات...» گوید بَدان وزشت خویان را جز بدى در خور نیست. اکنون اختیار تو راست تا در هر گروه که خواهى در آیى و اگر خواهى از زندان تن و طاعت نفس برون آیى رو به خدا آر و به درگاه او سجده کن و نزدیکى او را جوى.
[1] - سوره طارق، آیه9
[2] - سوره محمد ،آیه 15
[3] - امثال و حکم
[4] -(احادیث مثنوى، ص 11)
[5] - سوره علق،آیه 19).
[6] - سوره نور آیه 26
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |