( 3670)گفت پیغمبرکه اصحابی نُجوم |
|
ره روان را شمع و شیطان را رجوم |
( 3671)هر کسی را گر بُدی آن چشم و زور |
|
کو گرفتی ز آفتاب چرخ نور |
( 3672)کی ستاره حاجت استی ای ذلیل |
|
که بُدی بر نور خورشید او دلیل؟ |
( 3673)ماه میگوید به خاک و ابر و فیء: |
|
من بشر بودم، ولی یوحی الی |
( 3674)چون شما تاریک بودم در نهاد |
|
وحی خورشیدم چنین نوری بداد |
( 3675)ظلمتی دارم، به نسبت با شموس |
|
نور دارم بهر ظلمات نفوس |
( 3676)زآن ضعیفم تا تو تابی آوری |
|
که نه مرد آفتاب انوری |
اصحابى نجوم: برگرفته است از حدیث منسوب به پیغمبر (ص): «اَصْحابى کَالنُّجومِ فَبِأیِّهِم اِقْتَدَیْتُمْ اِهْتَدَیْتُمْ»[1]
نجوم: جمع نجم: ستاره.
رجوم: جمع رِجم. به معنی راندن وسنگ زدن ، برگرفته است از آیات قرآن کریم از جمله «وَ لَقَدْ زَیَّنَّا اَلسَّماءَ اَلدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ » و همانا آراستیم پستتر آسمانها را به چراغها و گردانیدیم آنها را سنگ پرتابها براى دیوان...»[2].
شهود: جمع شاهد: گواه.
ماه: در این بیت استعاره از رسول (ص) است.
فى: فىء: سایه.
مثلکم: برگرفته است از قرآن کریم: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً- » بگو همانا من بشرى هستم چون شما، به من وحى مىشود. همانا خداى شما خداى یکتاست پس آن که امید دارد دیدار پروردگارش را، پس کار نیکو کند و انباز نگیرد کسى را در پرستش پروردگار خود[3].
( 3670) پیغمبر فرمود که اصحاب و یاران من چون ستارگانند که براى راهروان شمع و براى شیاطین تیرهاى آتشینند.( 3671) هر کسى اگر چشمش بقدرى قوى بود که بلا واسطه از خورشید نور مىگرفت.( 3672) دیگر حاجتى بستاره نبود زیرا او دلیل و مظهر نور خورشید است. و احتیاجى بماه و ستاره نبود که گواه آفتاب حق باشند. ( 3673) ماه به ابر و خاک و سایه مىگوید که من بشر هستم ولى بمن وحى مىرسد.( 3674) من هم مثل شما بالطبع تاریک بودم نور خورشید است که مرا چنین نورانى ساخته است.( 3675) نسبت به آفتاب تاریکم ولى براى تاریکى نفوس روشنى دارم. ( 3676) نور من از آن جهت ضعیف است که بتوانى نور مرا تحمل کنى چون مرد آن نیستى که نور آفتاب را ببینى.
پیامبر(ص) فرمود: اصحاب من مانند ستارگاناند؛ برای رهروان و سالکان به منزله شمع طریقاند و برای شیاطین وسیله طرد و سنگسار. کاروانیان در شب از روی ستارهها جهات را پیدا میکردند. با توجه به ابیات بالا و سخن تابش نورحق به وسیلهْ فرشتگان و اصحاب پیامبر، مولانا بهطور کلی میگوید: چون انسان نمیتواند نورحق را مستقیم و بیواسطه تحمل کند، باید ستارهای نورخورشید را بگیرد و بر عالم خاک بتاباند. در اینجا «ماه» پیامبر یا ولی کامل است که نورحق را میگیرد و مناسب با توان ذهنی و روحی بندگان به آنها میرساند. این ماه به خاک و ابر و سایه و به همهْ موجودات جهان خاکی میگوید: من بشر بودم، اما به من وحی میشود: صورت یا هستی مادی من، مثل شما از عالم خاک بود، اما وحی خداوند این روشنی معرفت را در من پدید آورد. این روشنی معنوی نسبی است؛ در مقایسه با خورشید حق من تاریکم، اما در مقایسه با نفسهای تاریک نور دارم. من نور ضعیفتری هستم تا شما انسانهای عادی بتوانید تحمل کنید.
چکیدهْ کلام این که:مَثَل رسول اکرم در جهان مادى همچون ماه است در آسمان. ماه و ستارگان نور خود را از خورشید کسب مىکنند که «اَللَّهُ نُورُ اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ..»[4] ، و چنان که ماه و ستارگان که جسمهایى تاریکند از آفتاب نور مىگیرند.
و روشنى آنها دلیل بر وجود خورشید است. ماه نبوت و ستارگان پیرامون او دلیل بر نور الهى هستند و واسطه رساندن فیض حق به بندگان، چه هر انسانى را آن استعداد نیست که بتواند مستقیم از حضرت حق کسب فیض کند. پس مصلحت بر انگیختن پیمبران از میان مردمان آن است که میان آنان سنخیت باشد. آنان با جنبه ملکوتى از خداوند وحى مىگیرند و با جنبه بشرى آن وحى را به مردم مىرسانند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |