( 3771)راز بگشا ای علی مرتضی |
|
ای پس از سوءالقضا حُسنُالقضا |
( 3772)یا تو واگو آنچه عقلت یافتهست |
|
یا بگویم آنچه بر من تافتهست |
( 3773)از تو بر من تافت، چون داری نهان؟ |
|
میفشانی نور چون مه بیزبان |
( 3774)لیک اگر در گفت آید قرص ماه |
|
شب روان را زودتر آرد به راه |
( 3775)از غلط ایمن شوند و از ذُهول |
|
بانگ مه غالب شود بر بانگ غول |
( 3776)ماه بیگفتن چو باشد رهنما |
|
چون بگوید، شد ضیا اندر ضیا |
راز: آن چه در اندیشه نهان است و به هر کس نشاید گفت.
سوء القضاء: قضاى بد.
حسن القضاء: قضاى نیک. قضا در لغت به معنى داورى است و در اصطلاح حکم کلى الهى در اعیان موجودات است بر آن ترتیب که در نفس الامر هستند. و قدر تفصیل قضاست.
پرتو زدن: پرتو افکندن، درخشیدن.
قرص ماه: استعاره از ولى کامل و حجّت خدا.
شب روان: استعاره از آن که بدون دانش در تاریکیهاى جهل مىروند.
ذُهول: یعنی فراموشی غفلت، گمراهى. و در اینجا به معنای گمکردن آثار و نشانههای راه است.
بانگ غول: اشاره به این است که میپنداشتند در بیابان موجودی خطرناک و بزرگ به نام غول، راه کاروان را میزند و مردم را به بیراهه میبرد.
ضیا اندر ضیا: روشنى در روشنى، نور على نور.
مولانا میگوید: امام علی(ع) میتوانست آن دشمن را درجا به قتل برساند، اما بازتاب دریافتهای معنوی او در درون دشمن، آن مرد را به حقایق آشنا کرد و از این نظر نخست برای آن دشمن سوءالقضا بود و بعد، حسنالقضا شد. مولانا میگوید: چیزی در درون من تافته است که نمیدانم چیست؟ اگر تو خود آن را برای من بگویی، از گمراهی ایمن خواهم بود.
مولانا میگوید: اگر ماه همان طور که نور میدهد سخن هم بگوید، کسی به بانگ غول گوش نمیدهد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |