( 3798)بازگو ای باز پَرّ افروخته |
|
با شه و با ساعدش آموخته |
( 3799)بازگو ای باز عنقاگیر شاه |
|
ای سپاهاشکن به خود، نه با سپاه |
( 3800)امّت وحدی، یکی و صدهزار |
|
بازگو، ای بنده بازت را شکار |
( 3801)در محلّ قهر این رحمت ز چیست؟ |
|
اژدها را دستدادن راه کیست؟ |
ساعد شه :کنایه از تقرّب و مقام قرب است.
ای بنده بازت را شکار: یعنی ای کسی که خدا کند من شکار باز تو باشم و ارشاد و تربیت تو مرا دگرگون کند.
پّر افروخته: روشن بال، و از پر عقل مقصود است. که عقل على (ع) به نور الهى روشن بود.
ساعد: بازو. و از شاه حضرت حق جلّ و علا را قصد دارد و از بازو و ید قدرت او را.
عنقا: سیمرغ (مرغ افسانهاى معروف).
باز عنقا گیر: بازى که عنقا شکار کند. استعارت از آن که به صورت خرد است و در عمل بزرگ، در صورت انسانى همچون دیگر انسانها، اما در توانایى دست خدا و بر هر کار توانا.
امّت وحدى: برگرفته است از قرآن کریم «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ- » همانا ابراهیم امّتى فرمانبردار براى خدا بود، بر راه راست و از مشرکان نبود»[1] و در معنى امّت سخنان گونهگون گفتهاند، ابن مسعود گفته است: «معلم خیر و پیشوا بود» (تبیان). راغب گوید: «در پرستش خدا یکى به جاى جماعت بود» و در بیت مورد بحث هر دو تفسیر را مىتوان در نظر گرفت.
دست دادن: غلبه و تسلّط بخشیدن:
تو دادى مرا دست بر جاودان سر بخت پیرم تو کردى جوان
فردوسى
مولانا، امام را به بازی تشبیه میکند که پرهایش از تابش نور حق افروخته و درخشان شده و جایش در نزد پادشاه حقیقی جهان است. این شهباز بارگاه حق، به چنان عظمتی میرسد که عنقاگیر میشود؛ یعنی سیمرغ شکار اوست. مولانا از زبان حریف به امام میگوید: تو به تنهایی یک امت هستی و وجود تو به صدهزار مرد جنگوجو میارزد. آن راه پنهان را به من بگو.ای کسی که خدا کند من شکار باز تو باشم و ارشاد و تربیت تو مرا دگرگون کند. اکنون محل قهر است و تو باید مرا بکشی، این راه و روش کیست که چنین لطفی کند و اژدها را پس از صید رها کند و به دشمن فرصت دهد؟
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |