( 3802)گفت من تیغ از پی حق میزنم |
|
بندهْ حقم نه مأمور تنم |
( 3803)شیر حقم نیستم شیر هوا |
|
فعل من بر دین من باشد گوا |
( 3804)ما رمیت اذ رمیتم در حراب |
|
من چو تیغم وآن زننده آفتاب |
( 3805)رخت خود را من ز رَه برداشتم |
|
غیر حق را من عدم انگاشتم |
( 3806)سایهای ام کدخدایم آفتاب |
|
حاجبم من نیستم او را حجاب |
( 3807)من چو تیغم پُرگهرهای وصال |
|
زنده گردانم نه کشته در قتال |
( 3808)خون نپوشد گوهر تیغ مرا |
|
باد از جا کی برد میغ مرا |
( 3809)که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد |
|
کوه را کی دررباید تند باد |
( 3810)آنکه از بادی رود از جا خسیاست |
|
زآنکه باد ناموافق خود بسیاست |
مأمور تن: که در بند جسم باشد، که براى جسم کار کند، که تن را پرورد نه روح را.
نیستم شیر هوا : یعنی زور و قدرت را در راه آرزوهای شخصی ابراز نمیکنم.
شیر حق: اسد اللّه که از لقبهاى امیر المؤمنین (ع) است.
شیر هوا: که براى هواى نفس کار کند.
فعل: کار، رفتار.
ما رمیت إذ رمیت: قسمتى از آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اَللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اَللَّهَ رَمى وَ لِیُبْلِیَ اَلْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اَللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» [1]
رخت خود: اضافه مشبه به به مشبه.
رخت خود از راه برداشتن: خود را نادیده به حساب آوردن.
سایه: مقصود از سایه در این بیت وجود تبعى است.
کدخدا: در فارسى به معنیهایى چند به کار رفته است از جمله: صاحب اختیار، مالک.
میغ: ابر.
حلم: بردبارى.
باد ناموافق: استعارت از تمایلات دنیوى و هوسهاى نفسانى. و باد موافق به معنى یارى و یاورى است چه باد در نزد صوفیه نصرت الهى است که ضرورى کافه موجودات است (کشاف اصطلاحات الفنون).
رخت خود: یعنی بار و بنه یا هستی صوری و مادی. برای رسیدن به کمال باید از هستی خود فانی شوی تا به بقای الهی و زندگی جاودانه دستیابی.
حجاب : هر مانعی است که چشم دل را از دیدن حق و آدم را از سیر الیالله باز دارد.
گوهر تیغ : یعنی اصالت و تأثیر معنوی وجود امام
باد : کنایه از منافع شخصی و اغراض فردی است که ابر پرباران وجود علی را از جا نمیبرد.
خس : هر انسان ضعیف و ناتوانی است که هر جریان فکری نامبارکی او را از راه حق دور میکند .
باد ناموافق: عواملی است که روی چنین آدمی اثر میگذارد.
سخن از افعال توحیدی است. بندهْ حق چنان در مشیت حق مستغرق میشود که شأن و جهتی برای خود قائل نیست. انسان واصل به حق هرچه میکند جلوهای از فعل حق است. مولانا، همهْ ستایشی را که در دل نسبت به مولا علی دارد، در این ابیات از زبان خود امام نقل و در ضمن آن اعتقاد به فاعلیت مطلق پروردگار را نیز بیان میکند. رفتار و عملم بر دین و ایمانم گواهی میدهد. من مظهر و مصداق« وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ» هستم. در کشتار و کارزار، ابزاری مانند تیغ در دست الهیام.
مولانا در موارد بسیاری وجود صوری ما را به سایه تشبیه میکند. در این بیت هم مولا علی(ع) میگوید: من یکی از پدیدههای عالم خاک و مانند دیگران یکی از جلوههای آفرینشم. صاحب هستی و کدخدای من، آفتاب الهی است. من مانند هر مرد واصل به حق، همچون حاجب بر درگاه خدا ایستادهام و هرکه شایسته باشد، راه معرفت حق را بر او میگشایم. من همانند شمشیر گوهرنشانی هستم که گوهرهایش وصال حق است. اگر کسی را در جنگ بکشم، باز هم او را به وصال حق رساندهام که زندگی حقیقی است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |