اندوه خوردن نیم کهنسال شدن است . [نهج البلاغه]
عرشیات
ادامه حکایت پادشاه و(23)
سه شنبه 92 تیر 25 , ساعت 11:35 صبح  

استدلال از ظاهر بر باطن،

( 157) آن حکیم خارچین، استاد بود

 

دست مى‏زد، جا به جا مى‏آزمود

( 158)ز ان کنیزک بر طریق داستان

 

باز مى‏پرسید حال دوستان‏

( 159)با حکیم او قصه‏ها مى‏گفت فاش

 

از مقام و خاجگان و شهر و باش‏

( 160)سوى قصه گفتنش مى‏داشت گوش

 

سوى نبض و جَستنش مى‏داشت هوش‏

 

 خارچین: کسى که موضع درد و علت را بشناسد و بر معالجه‏ى آن قادر باشد. پزشکان محل درد را بوسیله‏ى لمس و فشار دست تشخیص مى‏دهند،

فاش: یعنی آشکارا،بی پرده همه چیز را دربارهْ وطن، مردم شهر خود وچکونگی زندگی خود را به طبیب می گفت.

باش: یعنی بودن ودراینجا به معنی چگونه زیستن آمده است.

هوش: یعنی تمرکز حواس وتوجه به چیزی.

 ( 157) حکیم خار چین ما در بیرون آوردن خار دلها استاد بود جا به جا دست بدل کنیزک نهاده امتحان مى‏نمود.( 158) و کنیزک را وادار مى‏کرد که شرح زندگانى و نام یک یک آشنایان و دوستانش را حکایت کند.( 159) کنیزک براى او ز خواجه‏هایى که مالک او بوده و در شهرها که بوده‏اند حکایت مى‏کرد.( 160) حکیم گوش به قصه او داده و هوشش متوجه نبض او بود .

 

 ( 161)تا که نبض از نام کى گردد جهان؟

 

او بود مقصود جانش در جهان‏

( 162)دوستان شهر او را بر شمرد

 

بعد از آن شهرى دگر را نام برد

( 163) گفت چون بیرون شدى از شهر خویش

 

در کدامین شهر بوده ستى تو بیش؟‏

( 164)نام شهرى گفت وز آن هم در گذشت

 

رنگ روى و نبض او دیگر نگشت‏

( 165)خواجگان و شهرها را یَک به یَک

 

باز گفت، از جاى و از نان و نمک‏

( 166)شهر شهر و خانه خانه قصه کرد

 

نى رگش جنبید و نى رخ گشت زرد

جهان: یعنی درحال جهید، ارتعاش بیشتر.

نان ونمک: کنایه از معاشرت ودیدار صمیمانه است، در زندگی درویشان، نمک ساده ترین وفقیرانه ترین نانخورش است.

خواجگان: یعنی بزرگان، آدمهای سرشناس، افراد مشهور.

قصه کرد: یعنی یادآور شد، ذکر کرد، اسم برد.

 ( 161) متوجه بود که نبض از یاد چه کسى سریع شده و ارتعاشش بیشتر مى‏گردد معلوم شود که مطلوب جان کنیزک همان کس است.( 162) اول دوستان شهر خود را یک یک شمرده پس از آن بشهر دیگر پرداخته. ( 163) گفت از شهر خودت که بیرون آمدى در کدام شهر اقامت گزیدى.( 164) از شهرى اسم برد و از او هم گذشت ولى در نبض او تغییرى حاصل نشد.( 165) خواجگان خود و شهرها و جاهایى که در آن بوده همه را یکى یکى گفت.( 166) شهر بشهر و خانه بخانه همه را نام برد در صورتى که نه نبضش جنبش غیر عادى نمود و نه در رنگش تغییرى حاصل شد.

( 167) نبض او بر حال خود بُد بى‏گزند

 

تا بپرسید از سمرقند ِچو قند

( 168)نبض جَست و روى سرخ و زرد شد

 

کز سمرقندى زرگر فرد شد

( 169)چون ز رنجور آن حکیم این راز یافت

 

اصل آن درد و بلا را باز یافت‏

 بی گزند:یعنی بدون تغییر

سمرقند: از شهرهای سبز و خرم و پر نعمت ایران کهن بوده ومولانا به دلیل ْشنایی با آن شهر ومدتی اقامت در آن خاطرهْ شیرینی ازآن داشته و به همین مناسبت آن را به قند تشبیه کرده است.

فردشد:یعنی دور افتاده وجداشده

 ( 167) القصه نبض بحال عادى بود تا وقتى که حکایت او بشهر سمرقند رسید همان شهر که یادش براى عاشق هجران کشیده چون قند شیرین بود.() بیاد سمرقند عاشق بى‏چاره آهى کشید و اشک از چشمش بگونه‏هاى زردش سرازیر شد.() گفت: بازرگان مرا بشهر سمرقند آورد و در آن جا زرگر ثروتمندى مرا خرید و پس از آن که شش ماه مرا نگه داشت بکس دیگر فروخت‏.() این سخن را گفته آتش غم در درونش مشتعل گردید.( 168) و نبضش بى‏اندازه سریع شده رنگ رخساره‏اش به زردى گرائید و معلوم نمود که از تمام شهر سمرقند تنها همان زرگر است که در دل او غوغا بپا کرده . ( 169) حکیم چون از بیمار خود این راز را کشف کرد ریشه درد را پیدا نموده.



نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 155 بازدید
بازدید دیروز: 328 بازدید
بازدید کل: 1403515 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]