اجتهاد: کوشش در کار.
تحرّى: جستن صواب، جستن آن چه درست است.
اجتهاد و تحرى: براى جستن حقیقت است و کسى که به حق رسیده باشد نیازى به تفحص ندارد چنان که گفتهاند «طَلَبُ الدَّلیلِ بَعْدَ الوُصولِ اِلى المَدْلولِ قَبیح» آن که به اراده خدا زید و گردد و گوید، از خطا مصون است و راهنماى او خداى بىچون.
آستین بر دامن کسى بستن: بدو در آویختن، دست به دامن او در آوردن.
مطار: جاى پریدن.
مدار: جاى گردش.
گنجایى: (حاصل مصدر) گنجایش، گنجیدن.
پست: ساده، سهل.
عقول: جمع عقل.
کار رسول: اشاره است به حدیث شریف «اِنَّا مَعَاشِرَ الانبیاءِ اُمِرْنا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قدر عُقُولهم- » ما گروه پیمبران مأموریم تا با مردم به اندازه خردشان سخن گوییم»[1] و نیز اشاره است به قرآن «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ...- » و نفرستادیم پیمبرى را جز به زبان مردمش..».[2]
پست میگویم به اندازهْ عقول: یعنی آن چه به تو مىگویم در حدّ فهم توست که سخن پیمبران با مردمان چنین است:
چون که با کودک سر و کارم فتاد هم زبان کودکان باید گشاد
باد خشم و باد شهوت و باد آز و حرص اینها بادهاى ناموافق هستند و کسانى را از جاى مىکنند و مىبرند که اهل نیاز نباشند. من کوهم و بنیاد هستى من او است اگر وقتى چون کاه شوم بادى که بمن مىوزد فقط بادى است که از دیار دوست مىآید.میل و ارادهام جز بیاد او حرکت نمىکند و سر خیل تمایلات من جز عشق آن یگانه عالم هستى نبوده و نیست.خشم و غضب بر پادشاهان سلطنت دارد ولى غلام حلقه بگوش ما است و من خشم را لگام زده و در تحت اطاعت خود آوردهام.اگر چه سقف خانهام خراب شده ولى غرق نور آفتاب گشتهام اگر بو تراب لقب یافتهام باغ با صفایى شدهام.
مردان وارسته و واصلان به حق، بر خشم و شهوت و آز خود سلطنت دارند، اما شاهان بندهْ این مظاهر مادیاند. امام میگوید: شمشیر شکیبایی و بردباریم گردن خشمم را زده است و به مقامی رسیدهام که خشم خدا را هم رحمت میبینم، زیرا نشانه عنایت اوست. من غرق نورم، اگرچه زندگی ظاهری و اینجهانی من جلوهای ندارد، اما از این نور، وجود خاکیام باغ و گلستان است.
علی(ع) می فرماید:چون نبرد در راه حق به مسئلهْ شخصی آمیخته شد و غرض نفسانی نمایان گشت، صلاح دیدم که تیغ را در نیام بگذارم و از کارزار دست بکشم، تا همه کارهایم فقط برای او باشد و بس، تا دوستی من برای خدا و دشمنی من با کسی یا جریانی برای خدا باشد و کامم پاک و خالص باشد. اگر میبخشم و اگر امساک از دهش میکنم، همه برای خدا باشد. نبخشیدن هم برای آن است که «بود من» در خدمت حق بماند. مضمون این ابیات برگرفته از این حدیث است: «من اعطی لله ومنع لله واحبّ لله وابغض لله وانکح لله فقد استکمل الایمان»؛ «هرکه برای خدا ببخشد و برای خدا امساک و خود نگهداری کند و برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا ازدواج نماید، همانا ایمانش کامل است». این کارها را از روی تقلید نمیکنم، خیالانگیزی و خیالبافی هم نیست، این نتیجه «دید» و روشنی باطن است که خدا را در مقام یقین میبینم. من دیگر در مرحلهای نیستم که با اجتهاد و از روی قراین حقیقت را پیدا کنم. من در ارتباط مستقیم با پروردگار هستم و انگار دستم را به دامن او دوختهاند. اگر به پرواز درآیم، جایگاه پرواز را مشاهده میکنم. فاشکردن اسرار حق بیش از این برای مردم، صلاح نیست؛ زیرا دریا در یک جوی آب نمیگنجد و افهام و جهش فکری عامه مردم گنجایش و ظرفیت حکمتهای دریاگونه را ندارند. چارهای نیست، باید پیامبرگونه در سطح عقول مردم سخن گفت و این تنزل گفتاری عیب نیست، بلکه شیوهْ انبیا و اولیاءالله است؛ همانگونه که در حدیث آمده است: «انّا مَعاشِرَ الأنبیا نُکَلِّمُ النّاس عَلی قَدرِ عُقوُلهِِم».
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |