( 3840)چونکه حُرّم خشم کی بندد مرا؟ |
|
نیست اینجا جز صفات حق در آ |
( 3841)اندر آ کآزاد کردت فضل حق |
|
زآنکه رحمت داشت بر خشمش سبق |
( 3842)اندر آ اکنون که رستی از خطر |
|
سنگ بودی کیمیا کردت گهر |
( 3843)رستهای از کفر و خارستان او |
|
چون گلی بشکف به سروستان هو |
( 3844)تو منی و من توام ای محتشم |
|
تو علی بودی علی را چون کشم |
( 3845)معصیت کردی به از هر طاعتی |
|
آسمان پیمودهای در ساعتی |
( 3846)بس خجسته معصیت کان کرد مرد |
|
نه ز خاری بردمد اوراق ورد |
( 3847)نه گناه عمر و قصد رسول |
|
میکشیدش تا بهدرگاه قبول |
( 3848)نه بهسحر ساحران فرعونشان |
|
میکشید و گشت دولت عونشان |
( 3849)گر نبودی سحرشان و آن جحود |
|
کی کشیدیشان به فرعون عنود |
( 3850)کی بدیدندی عصا و معجزات |
|
معصیت طاعت شد ای قوم عصات |
بستن: غلبه کردن، مقهور ساختن.
در آ: فعل امر، داخل شو.
سبق: پیشى، پیش افتادگى.
رحمت بر خشم سبق داشتن: برگرفته است از حدیث معروف قدسى «سَبَقَتْ رَحْمَتِى غَضَبِى».
ز آن که این دمها چه گر نالایق است رحمت من بر غضب هم سابق است
از پى اظهار این سَبقْ اى ملک در تو بنهم داعیه اشکال و شک
کیمیا: در این جا یعنی عنایت حضرت حق
تو منی و من توام: یعنی من وتو یکی هستیم، زیرا مریدی که نور هدایت دل او را روشن کرده باشد به مراد پیوسته وبا او یگانه است، وباز هر دو یکی هستند زیرا رهروان یک راه اند.
معصیت: نافرمانى، گناه.
آسمان پیمودن: کنایه از راهى دراز را در اندک مدت پیمودن، و به حقیقت رسیدن. بعض سالکان بودهاند که منازل سیر را در مدتى کوتاه طى مىکردند.
اوراق: جمع ورق: برگ.
ورد: گل.
قصد: اراده، بخصوص اراده کشتن کردن.
دولت: استعاره از لطف حق تعالى.
عون: یار.
جحود: انکار.
عنود: لجوج، ستیزهگر.
عصا: عصاى موسى که بر زمین انداخت و اژدها بشد و آن چه جادوگران فراهم کرده بودند در کام فرو برد.
عصات: جمع عاصى: گناهکار.
مولا علی(ع) به دشمن آگاه خود میگوید: من از بند نفسانی و زنجیرگران شهوانی، رسته و آزاد هستم؛ چگونه خشم میتواند مرا اسیر و مقید خود کند؟ زیرا «اینجا» (عالم روحانی مردان حق)، صفات حق تجلی میکند و از صفات حق این است که مطابق حدیث قدسی:«سبقت رحمتی غضبی»؛ رحمتش بر خشم سبقت میگیرد. اکنون که از کفر و خارستان کفر رها شدهای و فضل و احسان حق تو را آزاد کرد، در باغ حق و در سیر الیالله و در راه معرفت الهی، گامی به پیش بگذار و مانند گلی جلوه کن. من و تو یکی هستیم، زیرا مریدی که نور هدایت او را روشن کرده باشد به مراد پیوسته و با او یگانه است. باز هر دو یکی هستند، زیرا رهروان یک راهاند.
منظور مولانا در این ابیات این است: عنایت حق گنهکاران را نیز دربر میگیرد و همان گناه را وسیلهْ آگاهی و بیداری آنها میسازد. چنین انسانی چنان سریع به سوی حقیقت میرود که گویی یکساعته به آسمان رسیده است. حالت این بندگان به گل سرخی شبیه است که از یک بوته خاردار بیرون میآید، یا مانند عمر بن الخطاب که دشمن پیامبر بود و میخواست پیامبر را بکشد، اما دیدار پیامبر چنان دگرگونی در او ایجاد نمود که از یاران و اصحاب رسول الله شد و یا مانند جادوگران بارگاه فرعون که جحود و انکار آنها، آنها را در گرد فرعون ستیزهگر گرد آورد و موجب شد که معجزات حضرت موسی(ع) را ببینند و ایمان بیاورند. این کلام مولانا برگرفته از کلام امام علی(ع) در نهجالبلاغه است: «سیئة تسوءک خیر عندالله من حسنة تُعجبُک»؛گناهی که تو را اندوهناک کند، در نزد خدا بهتر از طاعتی است که تو را مغرور سازد. گناه هم میتواند بهانه یا عامل هدایت به راه حق شود. پیامبر اکرم(ص) دراینباره میفرمایند: «انّ الرّجل لیُذنب ذنبا یدخل به الجنّة، قالوا: کیف یا رسولالله؟ قال: یکون نُصُبا بین عینیه و یتوب منه»؛ همانا کسی گناهی میکند و بدان به بهشت میرود. گویند: ای رسول خدا، چگونه؟ فرمود: این گناه را پیش چشم خود قرار میدهد و از آن توبه میکند؛ یعنی این گناه موجب دگرگونی و تحول او میگردد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |