( 3873)آلت خود را اگر او بشکند |
|
آن شکسته گشته را نیکو کند |
( 3874)رمز ننسخ آیةً او ننسها |
|
نأت خیراً در عقب میدان مها |
( 3875)هر شریعت را که حق منسوخ کرد |
|
او گیا برد و عوض آورد ورد |
( 3876)شب کند منسوخ شغل روز را |
|
بین جمادی خرد افروز را |
( 3877)باز شب منسوخ شد از نور روز |
|
تا جمادی سوخت زآن آتشفروز |
( 3878)گرچه ظلمت آمد آن نوم و سبات |
|
نه درون ظلمت است آب حیات |
( 3879)نه در آن ظلمت خردها تازه شد؟ |
|
سکتهای سرمایهْ آوازه شد؟ |
ننسخ آیة: برگرفته است از قرآن کریم «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ- هر گاه نشانهاى (حکمى، آیهاى) از نشانهها را از میان بریم بهتر از آن یا همانند آن را مىآوریم. آیا نمىدانى خدا بر هر چیز تواناست»[1]
نسخ: در اصطلاح اصولیان برداشتن حکمى تثبیت شده است با مدلول آیهاى، حکم برداشته منسوخ، و حکم بردارنده ناسخ بود، و در تداول لغویان نسخ از میان بردن است.
مها: مه: بزرگ، مهتر آ (پسوند ندا).
ورد: یعنی گل سرخ که به جای گیاه ساده آمده است؛ یعنی عوض بهتر و ارزندهتر.
جمادى: جماد: بىجان، بىحرکت ى (مصدرى)، و در اینجا تاریکى مقصود است.
نوم: خواب.
سُبات: آسایش و در آن اشارت است به آیه «وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً»[2]
آب حیات: چشمهاى که گویند در ظلمات است و اسکندر و خضر به جستجوى آن رفتند. خضر از آن نوشید و جاودانى شد و اسکندر بدان دست نیافت.
سکته: آسودگى، آسایش، آرامش.
مولانا سخن را به آیهْ 106 سوره «بقره» مستند میکند که هر آیهای را که ما نسخ میکنیم یا از یاد میبریم، بهتر از آن یا مانند آن را میآوریم. نسخ در لغت به معنای از بینبردن و زائلنمودن است و در اصطلاح شرع، به معنای تغییردادن حکمی و جانشینکردن حکمی دیگر به جای آن است.[3] حکمت بالغهْ پروردگار اقتضا میکند که در عرصهْ هستی، کمالیابی و پویندگی حاکم باشد. از اینرو، گاه حکمی بنا به ضرورت و اقتضای مصلحت در برههای از زمان پدید میآید و در برههای دیگر، همان حکم لغو و منسوخ میگردد و جای خود را به حکمی عالیتر میدهد. بنابراین، در خود آیهْ نسخ، به چرایی مسئلهْ نسخ اشاره شده است، که اساس نسخ بر حکمت و مصلحت در راستای تکامل فکری و طبیعی و تکوینی است.
مولانا میگوید: هر تغییری که به ارادهْ حق صورت گیرد، نتیجهای بهتر به دنبال دارد؛ شب فعالیت روزانه را منسوخ میکند، ولی همین جُمود شب آرامشی با خود دارد که قوای ذهنی را تقویت و خرد و اندیشه را افروختهتر میکند. در هنگام صبح، شب منسوخ میشود و آن حالت جُمود و بیحرکتی میسوزد و از میان میرود. این سکوت و سکون شب، مانند توقف و مکث یک خواننده است که یک دم سکوت میکند و بعد بهتر میخواند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |