[ او را گفتند : چگونه بر هماوردان پیروز گشتى ؟ فرمود : ] کسى را ندیدم جز که مرا بر خود یارى مى‏داد . [ و اشارت بدین مى‏فرماید که بیم من در دل او مى‏افتاد . ] [نهج البلاغه]
عرشیات
نگاه عاشقانه مولانا به امام علی(27)
جمعه 93 تیر 27 , ساعت 1:23 صبح  

افتادن ِرکابدار هر باری پیش ِامیر المؤمنین علی کرّم اللهُ وجهه،

که : « ای امیر المؤمنین مرا بکش واز این قضا برهان »

(3953)باز آمد کای علی زودم بکش

 

تا نبینم آن دم و وقت ترش

(3954)من حلالت می‌کنم خونم بریز

 

تا نبیند چشم من آن رستخیز

(3955)گفتم: ار هر ذره‌ای خونی شود

 

خنجر اندر کف به قصد تو رود

(3956)یک سر مو از تو نتواند برید

 

چون قلم بر تو چنان خطی کشید

(3957)لیک بی‌غم شو شفیع تو منم

 

خواجهْ روحم نه مملوک تنم

(3958)پیش من این تن ندارد قیمتی

 

بی تن خویشم فتی ابن الفتی

(3959)خنجر و شمشیر شد ریحان من

 

مرگ من شد بزم و نرگسدان من

(3960)آن‌که او تن را بدین سان پی کند

 

حرص میری و خلافت کی کند

(3961)زان به ظاهر کو شد اندر جاهو حکم

 

تا امیران را نماید راه و حکم

(3962)تا امیری را دهد جانی دگر

 

تا دهد نخل خلافت را ثمر

 

ترش: ناخوشایند، زشت:

رستخیز: بیشتر به معنى قیامت است لیکن در اینجا به معنى هنگامه به کار رفته.

شفیع: میانجى، پاى مرد.

خواجه: صاحب اختیار، خداوند.

مملوک: بنده.

فتى ابن الفتى: جوانمرد پسر جوانمرد، اهل معنى، کاملى که ناقصان را دستگیرى مى‏کند.

          همنشین اهل معنى باش تا             هم عطا یابى و هم باشى فتا

نرگستان: نرگس زار، جاى نرگس، کنایت از باغ و بستان.

پى کردن: بى‏قدر و بها کردن.

جاه: مقام، منصب.

حکم: داورى، حکومت.

امیرى: امارت.

نخل خلافت: اضافه مشبه به به مشبه.

ثمر: میوه.

مولانا می گوید: انسان چون به طبع فطرتى پاک دارد از ارتکاب معصیت متنفر است، لیکن هواى نفس و اغواى شیطان فطرت او را منقلب مى‏کند. اما گهگاه به فطرت خویش باز مى‏گردد و از ارتکاب جرم مى‏هراسد. کشنده امیر مؤمنان از حضرتش مى‏خواهد که او را بکشد تا چنان کار زشتى از وى سر نزند.

رکابدار امام علی(ع) دوباره آمد و گفت: ای علی، زودم بکش، تا لحظهْ ناگوار کشتن تو را نبینم. من تو را در ریختن خونم حلال می‏‏کنم. خونم را بریز، تا چشم من آن قیامت را نبیند و داغ شقاوت ابدی بر جبینم ننشیند. ولی امام، امام است. او شیر بیشهْ توحید است و قصاص قبل از جنایت نمی‏‏کند. امام به او می‏‏گوید: اگر هر ذرّه‌ای از ذرات جهان، قاتل و کُشندهْ تو شود، حتی یک موی از تو نمی‌تواند ببرد، زیرا قلم قضا، این جنایت را برای تو رقم زده است. اگر سرنوشت این باشد که تو مرا بکشی، من نخواهم توانست کاری از پیش ببرم، ولی اندوهگین مباش، از پروردگار برای تو آمرزش خواهم خواست و شفاعت تو را خواهم نمود، چرا که من بر روح خود تسلط دارم و بندهْ تن خود نیستم. جوانمردی من به قدرت روح بستگی دارد، نه به قوت تن و من بی‌تن خویش جوانمرد و جوانمرد زاده‌ام. سلاحی که جسم مرا بکشد مثل گل و سبزه برای من تماشایی است. کسی که وجود خویش را این‌گونه نثار می‏‏کند، برای حکومت و خلافت کی حرص می‏‏زند؟ بلکه می‏‏گوید: «ولالفیتم هذه ازهد عندی من عفطة عنز»؛ «و نیک بدانید که این دنیای شما، با همهْ جاذبه و کشش و زیبایی‌اش، نزد من خوارتر و بی‌مقدارتر از عطسهْ بُز است».[1]



[1]. خطبه شقشقیه.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 469 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401581 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]