(3963)جهد پیغمبر بهفتح مکه هم |
|
کی بود در حُبّ دنیا متهم؟ |
(3964)آنکه او از مخزن هفت آسمان |
|
چشم و دل بربست روز امتحان |
(3965)از پی نظارهْ او حور و جان |
|
پر شده آفاق هر هفت آسمان |
(3966)خویشتن آراسته از بهر او |
|
خود ورا پروای غیر دوست کو |
(3967)آنچنان پُرگشته از اجلال حق |
|
که درو هم ره نیابد آل حق |
(3968)لا یَسع فینا نَبیٌ مُرسلُ |
|
والمَلَک و الرّوحُ ایضاً فاعقلوا |
(3969)گفت ما زاغیم همچون زاغ نه |
|
مست صباغیم مست باغ نه |
(3970)چونکه مخزنهای افلاک و عقول |
|
چون خسی آمد بر چشم رسول |
(3971)پس چه باشد مکه و شام و عراق |
|
که نماید او نبرد و اشتیاق؟ |
جهد: کوشش.
فتح مکه: در سال هشتم هجرت رخ داد.
متهم: تهمت زده شده، تهمت نهاده.
مخزن: در لغت گنجینه و در این بیت استعارت از نعمتهاست.
روز امتحان: ظاهراً مقصود سخنى است که رسول (ص) در روزهاى آخر زندگى بر منبر فرمود که «بندهاى را خدا میان گزیدن دنیا و آخرت مخیر کرد و او آخرت را گزید» و همچنین ممکن است اشاره به این داستان باشد که چون شب معراج ندایى از چپ و راست شنید توجهى نکرد. و نیز دنیا خود را به صورت زنى با همه زیورهایش بدو نمایاند و پیغمبر (ص) اعتنایى نفرمود.[1] ولى به قرینه بیت بعد ظاهراً فرمودهى او در روزهاى بیمارى مقصود است.
و را: او را.
اجلال: بزرگى.
آل حق: پیمبران.
لا یسع: نمىگنجد. مأخوذ است از «لى مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لا یَسَعُنى فیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نبىٌّ مُرسلٌ- » مرا با خدا وقتى ست که در آن با من نمىگنجد هیچ ملک مقرب و یا پیغمبر فرستاده» ظاهراً از منقولات متصوفه است چنان که مرحوم فروزانفر در احادیث مثنوى آورده است[2]، و مقصود صوفیان از استناد بدان مقام استغراق یا محو و فناى در حضرت حق است.[3]
روح: چنان که در حدیث منقول دیده مىشود لفظ روح در آن نیست و مولانا آن را با توجه به آیه «تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَةُ وَ اَلرُّوحُ..»[4] براى رعایت وزن آورده است و در جاى دیگر گوید:
تَعْرُجُ الرّوحُ إلیه وَ المَلَک مِنْ عُروجِ الرّوحَ یَهْتَزُّ الفَلَک
3440/د 1
فاعقلوا: (جمله فعلیه) پس تعقل کنید، پس بیندیشید.
ما زاغ: از ما (حرف نفى) زاغ (مفرد مذکر فعل ماضى، از حق به یک سو نشد، خطا نکرد) برگرفته است از قرآن کریم «ما زاغَ اَلْبَصَرُ وَ ما طَغى- » چشم به یک سو خطا نکرد و از حد در نگذشت»[5]
صَبّاغ: رنگرز، و در اینجا مقصود پروردگار است و تعبیر برگرفته است از آیه «صِبْغَةَ اَللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللَّهِ صِبْغَةً...»[6]
«مست صبّاغیم»: یعنی مست پروردگاری هستیم که این باغ هستی را آفریده است و به آثار صوری آفرینش کاری نداریم.
مخزنهاى افلاک و عقول: آن چه در فلکها و زمین است آن چه در جهان و در اندیشه گنجد.
در پایان گفتگوى رکابدار با امیر مؤمنان سخن امام این بود که او از خود گذشته است و کسى را که فناى راه حق است پرواى امیرى و خلافت نیست. و چون جاى این سؤال است که پس غزوههاى پیغمبر با مشرکان عرب و سرانجام فتح مکه به دست او براى چه بود مولانا بدین پرسش پاسخ صریح نمىدهد، چه با ستودن پیمبر به اوصافى خاص پاسخ روشن خواهد بود که اگر غرض پیغمبر از گرفتن مکه دستیابى به مال و جان بود از دنیا و آن چه در آن است دیده نمىپوشید و زندگانى را چنان بر خود سخت نمىگرفت. او از عشق پروردگار چنان مست بود که دیدهاش از حق منحرف نمىگردید و چنان به خدا پرداخته بود که به این جهان و زیباییهاى آن نمىنگریست:
به سوداى جانان ز جان مشتغل به ذکر حبیب از جهان مشتغل
به یاد حق از خلق بگریخته چنان مست ساقى که مىریخته
(بوستان، بیتهاى 1646- 1647)
سخن مولانا درهمین رابطه چنین است که: پیامبر(ص) در روز امتحان، چشم و دلش را از مخزن هفتآسمان بست؛ یعنی آن جناب وقتی که به معراج حقایق رفت، اصلاً به جذّابیتهای دنیوی نگاه نکرد. «روزامتحان» اشاره به این ماجراست که همهْ عوالم غیب را با هشت بهشت وحور و غلمان و... بر خواجه عالم (ص) عرضه داشتند و آن حضرت از همه آنها اعراض کرد تا اینکه این آیهْ نازل شد:« ما زاغَ اَلْبَصَرُ وَ ما طَغى»: چشم محمد (ص) به چپ و راست نگرایید - محوجمال حق بود ـ و از حد اعتدال خارج نشد. روح پیامبر چنان سرشار از بزرگداشت و محو مشاهده حق بود که به مؤمنان و دیگر بندگان حق نیز نپرداخت. مولانا به حدیث نبوی اشاره میکند: «لی مع الله وقت لایسعُنی فیه ملک مقرب و لانبی مرسل»؛ مرا با پروردگار حالی است که در آن نه فرشته مقربی میگنجد و نه پیامبر مرسل دیگر. این حدیث را صوفیان بیان استغراق بنده در مشاهده جمال حق دانستهاند. مولانا در این بیت از زبان پیامبر میگوید: در میان ما پیامبر مرسلی نمیگنجد و نیز فرشتهای و نیز روح. پس بیندیشید که آیا این حال را میفهمید؟
مولانا از زبان پیامبر میگوید: ما مصداق آن آیهْ قرآنیم و جمال حق را بیلغزش و خطا میبینیم، نه همچون زاغی که به باغ در آید و در پی طعمهْ خویش است. کسی که چشم به جمال حق دوخته، پیش چشم او گنجینههای افلاک و عقول، مانند خسی جلوه میکند. فتح مکه و عراق و شام چه ارزشی میتوان داشته باشد تا بر سر آنها جنگ کند؟
[1] - (بحار الانوار، ج 18، ص 319- 320)
[2] - احادیث مثنوى ،ص 39
[3] - رجوع شود به: گلستان، ص 329.
[4] - سوره قدر،آیه 4
[5] - سوره نجم،آیه 17.
[6] - سوره بقره،آیه 138.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |