زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مى‏داشت تا آنکه فرزند نافرخنده‏اش عبد اللّه پا به جوانى گذاشت . [نهج البلاغه]
عرشیات
نگاه عاشقانه مولانا به پیامبرص(2)
جمعه 93 تیر 27 , ساعت 1:26 صبح  

انتقاد از پندارگرایی

(3972) آن گمان و ظن منافق را بود            

 

کو قیاس از جان زشت خود کند

(3973) آبگینه زرد چون سازى نقاب            

 

زرد بینى جمله نور آفتاب‏

(3974) بشکن آن شیشه کبود و زرد را            

 

تا شناسى گرد را و مرد را

(3975) گرد فارس، گرد سر افراشته            

 

گرد را تو مرد حق پنداشته‏

(3976)گرد دید ابلیس و گفت این فرع طین            

 

چون فزاید بر منِ آتش جبین‏

(3977) تا تو مى‏بینى عزیزان را بشر            

 

دان که میراث بلیس است آن نظر

(3978) گر نه فرزند بلیسى اى عنید            

 

پس به تو میراث آن سگ چون رسید

آن گمان : یعنی گمان این که پیامبر(ص) برای حبِّ دنیا به فتح مکه اقدام کرد.

شیشه کبود و زرد: آن چه مانع دیدن حقیقت است.

گرد: استعارت از ظاهر.

مرد: ولى خدا، گزیده حق.

فارس: سوارکار درمیدان جنگ.

گرد فارس: استعارت از جسم خاکى او که چون دیگر مردم است:

          خاک بر باد است بازى مى‏کند             کژ نمایى پرده سازى مى‏کند

        اینکه بر کار است بى‏کار است و پوست             و آن که پنهان است مغز و اصل اوست‏

1282- 1281/د 2

فرع: شاخه.

طین: گل.

فرع طین: بر آمده و ساخته از گل: آدم.

آتش جبین: ساخته از آتش، یعنی شیطان، ابلیس که خود را برتر از آدم وخاک دانست،چون از آتش بود.ابلیس چون به سجده آدم مأمور گردید از آدم کالبد خاکى را دید و گفت من از او برترم که او از خاک است و من از آتش:

          علّت ابلیس أنا خیرى بدست             وین مرض در نفس هر مخلوق هست‏

3216 /د1

چند که مردمان خاصان خدا را چون خود مى‏پندارند، سخره ابلیسند و اگر سخره شیطان نیستند مکابره با مردان حق چرا مى‏کنند.

          اول آن کس کین قیاسکها نمود             پیش انوار خدا ابلیس بود

          گفت نار از خاک بى‏شک بهتر است             من ز نار و او ز خاک اکدر است‏

3397- 3396/د 1

عنید: سرکش ولج باز، آن که دیده و دانسته از حق بر گردد، رد کننده حق.

چکیدهْ گفتار مولانا در این ابیات این است که: طبیعت انسان ها چنان است که طنیت دیگران را در آینه تصور خود مى‏بینند. طالب دنیا پندارد همگان چون او دنیا طلبند. مولانا چنان که روش اوست در تمثیل مى‏گوید اگر کسى بر چشم خود شیشه زردى نهد و از پس آن بنگرد همه جا را زرد خواهد دید. پس منافقِ دنیا طلب کوشش اولیاى خدا را در هدایت مردمان ناشى از دنیا طلبى و یافتن ریاست مى‏داند و درون تیره وى بدو مجال اندیشیدن نمى‏دهد تا بیندیشد که پیمبر به آسمان و زمین چشم ندوخت و از مال دنیا حبّه‏اى نیندوخت. چنین کس را شام و عراق به چه کار آید. مولانا می افزاید براى شناخت مرد حق و جدا کردن او از مدعیان دروغ‏گو باید دیده جسم بین را بست و آن جز با ریاضت و مدد خواهى از خدا وند متعال ممکن نیست.

اگر آن پرده از چشم برداشته شد، مرد حق از طالب دنیا شناخته خواهد شد. اما آن که دیده حقیقت بین ندارد تنها جسم را تواند دید و او را از درون آن آگاهى نیست.

لاجرم عارفانه کامل را چون دیگر مردمان مى‏پندارد چنان که کوته بینان قریش در باره رسول خدا مى‏گفتند «ما لِهذَا اَلرَّسُولِ یَأْکُلُ اَلطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی اَلْأَسْواقِ...- » این فرستاده را چه افتاده است که خوردنى مى‏خورند و در بازارها مى‏رود...» [1]



[1] - سوره فرقان،آیه 7.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 380 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401492 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]