انتقاد از پندارگرایی
(3972) آن گمان و ظن منافق را بود |
|
کو قیاس از جان زشت خود کند |
(3973) آبگینه زرد چون سازى نقاب |
|
زرد بینى جمله نور آفتاب |
(3974) بشکن آن شیشه کبود و زرد را |
|
تا شناسى گرد را و مرد را |
(3975) گرد فارس، گرد سر افراشته |
|
گرد را تو مرد حق پنداشته |
(3976)گرد دید ابلیس و گفت این فرع طین |
|
چون فزاید بر منِ آتش جبین |
(3977) تا تو مىبینى عزیزان را بشر |
|
دان که میراث بلیس است آن نظر |
(3978) گر نه فرزند بلیسى اى عنید |
|
پس به تو میراث آن سگ چون رسید |
آن گمان : یعنی گمان این که پیامبر(ص) برای حبِّ دنیا به فتح مکه اقدام کرد.
شیشه کبود و زرد: آن چه مانع دیدن حقیقت است.
گرد: استعارت از ظاهر.
مرد: ولى خدا، گزیده حق.
فارس: سوارکار درمیدان جنگ.
گرد فارس: استعارت از جسم خاکى او که چون دیگر مردم است:
خاک بر باد است بازى مىکند کژ نمایى پرده سازى مىکند
اینکه بر کار است بىکار است و پوست و آن که پنهان است مغز و اصل اوست
1282- 1281/د 2
فرع: شاخه.
طین: گل.
فرع طین: بر آمده و ساخته از گل: آدم.
آتش جبین: ساخته از آتش، یعنی شیطان، ابلیس که خود را برتر از آدم وخاک دانست،چون از آتش بود.ابلیس چون به سجده آدم مأمور گردید از آدم کالبد خاکى را دید و گفت من از او برترم که او از خاک است و من از آتش:
علّت ابلیس أنا خیرى بدست وین مرض در نفس هر مخلوق هست
3216 /د1
چند که مردمان خاصان خدا را چون خود مىپندارند، سخره ابلیسند و اگر سخره شیطان نیستند مکابره با مردان حق چرا مىکنند.
اول آن کس کین قیاسکها نمود پیش انوار خدا ابلیس بود
گفت نار از خاک بىشک بهتر است من ز نار و او ز خاک اکدر است
3397- 3396/د 1
عنید: سرکش ولج باز، آن که دیده و دانسته از حق بر گردد، رد کننده حق.
چکیدهْ گفتار مولانا در این ابیات این است که: طبیعت انسان ها چنان است که طنیت دیگران را در آینه تصور خود مىبینند. طالب دنیا پندارد همگان چون او دنیا طلبند. مولانا چنان که روش اوست در تمثیل مىگوید اگر کسى بر چشم خود شیشه زردى نهد و از پس آن بنگرد همه جا را زرد خواهد دید. پس منافقِ دنیا طلب کوشش اولیاى خدا را در هدایت مردمان ناشى از دنیا طلبى و یافتن ریاست مىداند و درون تیره وى بدو مجال اندیشیدن نمىدهد تا بیندیشد که پیمبر به آسمان و زمین چشم ندوخت و از مال دنیا حبّهاى نیندوخت. چنین کس را شام و عراق به چه کار آید. مولانا می افزاید براى شناخت مرد حق و جدا کردن او از مدعیان دروغگو باید دیده جسم بین را بست و آن جز با ریاضت و مدد خواهى از خدا وند متعال ممکن نیست.
اگر آن پرده از چشم برداشته شد، مرد حق از طالب دنیا شناخته خواهد شد. اما آن که دیده حقیقت بین ندارد تنها جسم را تواند دید و او را از درون آن آگاهى نیست.
لاجرم عارفانه کامل را چون دیگر مردمان مىپندارد چنان که کوته بینان قریش در باره رسول خدا مىگفتند «ما لِهذَا اَلرَّسُولِ یَأْکُلُ اَلطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی اَلْأَسْواقِ...- » این فرستاده را چه افتاده است که خوردنى مىخورند و در بازارها مىرود...» [1]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |