(4012)نان چو معنی بود، بود آن خارِ سبز |
|
چونکه صورت شد کنون خشک است و گَبز |
(4013)تو بدان عادت که او را پیش ازین |
|
خورده بودی، ای وجود نازنین |
(4014)بر همان بو میخوری این خشک را |
|
بعد از آن کامیخت معنی با ثری |
(4015)گشت خاکآمیز و خشک و گوشتبُر |
|
زان گیاه اکنون بپرهیز ای شتر |
(4016)سخت خاکآلود میآید سُخن |
|
آب تیره شد سر چه بند کن |
(4017)تا خدایش باز صاف و خوش کند |
|
او که تیره کرد هم صافش کند |
(4018)صبر آرد آرزو را نه شتاب |
|
صبر کن. والله اعلم بالصواب |
گبز: یعنی ستبر و کلفت قوى، درشت.
ثرى: خاک نم دار.
معنی با ثری: یعنی معنویات با مادیات آمیخته شد، و آنچه میتوانست مایه فعالیت ذهن باشد، با لذت مادی و آمیختگی به عالم خاک، اثر خود را از دست داد.
گوشت بُر: برنده گوشت، آزار دهنده گوشت.
آوردن: به ثمر رساندن.
و اللَّه اعلم بالصواب: و خدا بدان چه راست و درست است داناتر است.
در ادامه مولانا، خورنده را به شتر و این دو گونه نان را به خار سبز و خار خشک تشبیه میکند و میگوید نانی که با لذت میخورند در آخر کار مثل خار خشک، آزار دهنده میشود، زیرا روح را از نشاط و سیر معنوی خود باز میدارد.
مولانا شنونده را آگاه مىسازد که سخن از آن دست که پیش مىشنیدى نیست، تو به امید نشاط و بسطت که در ما بود آن را مىشنوى، حالى که درون افسرده و دل پژمرده است گرد شنیدن سخن مگرد و بگذار تا خاموشى گزینیم، بود که خدا لطفى کند و بار دیگر خاطر افسرده شاد گرداند، باید شکیبایى پیشه کرد که خدا آن چه را نیکوست پیش خواهد آورد.
درپایان می توان سخن پایانی مولانا راتذکاری دانست برای سالکان راه حق،و گفت مقصود ارشاد سالکان است به جدا نشدن از عالم معنى و روى نیاوردن به عالم صورت و دنیا، که تیرگى در دل پدید آرد. چنان که خوردن گندمى آدم را از آن مقام که داشت فرود آورد، و دلى نیز که تجلى گاه نور خداست با اندک توجه به دنیا و پرداختن به جسم و جسمانى به پریشانى مىافتد. نگریستن به دنیا و پرداختن به جسم و جسمانیات اگر مقدمهاى براى تربیت روح و رسیدن به نعیم آخرت باشد سود آور است و اگر تنها موجب پرورش جسم گردد حجاب معنى خواهد بود و چنان که عادت اوست این معنى باریک و دقیق را با مثالى روشن مىسازد که اشتر خار، چون سبز بود مایه لذت اشتر است و چون خشک گردید موجب آزردن و دریدن کام او مىگردد. بعض شارحان لقمه را به معنى لغوى آن گرفتهاند نظیر آن چه سعدى گوید:
اندرون از طعام خالى دار تا در آن نور معرفت بینى
مولاناکه میبیند دیگر سخن جانی ندارد و آلوده به مسائل مادی است، ترجیح میدهد سکوت کند تا هنگامی که دوباره و شور و حال مناسبی پیش آید «تا همو که تیره کرد، هم صافش کند».
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |