ظرفیت شب قدر بیان ظرفیت انسان است کدام انسان ؟ وبا کدام ویژگیها
انسانی که مولانا در آرزوی اوست:
بنمای رخ که بـــاغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتــاب حسن بـــرون آ دمـی ز ابـــر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیــدم از هـوای تـــو آواز طبـــل بـــاز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز نـــاز بیش مرنجان مـــرا، بـــرو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو، شه به خانه نیست وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نـــان و آب چرخ چو سیلست بیوفـــا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقـــوب وار، وا اسفـــاهـــا همـــیزنـــم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بیتو مرا حبس میشـــود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گـــرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلـــم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول آنهای هوی و نعره مستانم آرزوست
گویـــاتـــرم ز بلبـــل اما ز رشک عـــام مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایـــم مـــا گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
هر چنـــد مفلسم نپذیرم عقیق خـــرد کـه آن عقیق نـــادری ار زانـــم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست آن آشکـــار صنعت پنهـــانـــم آرزوست
خود، کار من گـــذشت ز هر آرزو و آز از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
میگویـــد آن رباب که مـــردم ز انتـــظار دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
باقی ایـــن غزل را ای مطـــرب ظـــریـــف زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
بنمـــای شمس مفخر تبریـــز رو ز شـــرق من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |