التماس دعا:
درخواست دعا از دیگران و دعا کردن در حق دیگران ریشه در آموزههای قرآن کریم دارد. از زبان انبیاء در حق پدر و مادر و مؤمنین دعا میشود. این نشانهی آن است که دعا در حق دیگران از اعتبار خاصی برخوردار است. اینکه اولیاء از هم التماس دعا دارند و اینکه حافظ در سیر و سلوک خود از همّت پیران و یاران طلب یاری مینماید از همین منظر قابل بررسی است.
نبی مکرّم اسلام با توجه به حدیث کانَ یَسْتَفْتِحُ و یَسْتَنْصِرُ بِصَعالیک الْمُسْلِمینَ از فقیران و درویشان مسلمان درخواست میفرمودهاند. (زمانی، کریم، ج6، ص461)
این تو را باور نیاید، مصطفی |
|
چون ز مسکینان همی جوید دعا؟ |
گر بگویی از پی تعلیم بود |
|
عین تجهیل از چه رو تفهیم بود؟ |
(دفتر ششم، 3-1632)
و اگر میخواهی که خدا به نظر عنایت در تو نگرد بهتر است خود را محبوب دل مؤمنین گردانی که چون خدا به دل اینان نظر کند پرتوی از لطف او به تو نیز برسد. این است که مولوی میگوید اگر نفس تو گرم و گیرا نیست از دم گرم و دل صاف مؤمنین خالص طلب دعا کن.
گر نداری تو دم خوش در دعا |
|
رو دعا میخواه ز اخوان صفا |
(دفتر سوم، 179)
مولوی در بیان امر حق به موسی (ع) که مرا به دهانی خوان که بدان دهان گناه نکردهای، در واقع به دنبال همین موضوع است؛ یعنی دهان دیگران.
گفت ای موسی ز من میجو پناه |
|
با دهانی که نکردی تو گناه |
گفت موسی: من ندارم آن دهان |
|
گفت: ما را از دهان غیر خوان |
از دهان غیر، کی کردی گناه؟ |
|
از دهان غیر بر خوان کای اله! |
آن چنان کنکه دهانها مر تو را |
|
در شب و در روزها آرد دعا |
از دهانی که نکرد دستی گناه |
|
و آن دهان غیر باشد عذر خواه |
یا دهان خویشتن را پاک کن |
|
روح خود را چابک و چالاک کن |
(دفتر سوم، 5-180)
دعای دل:
در هنگام دعا خداوند مجیب الدعوات به دل دعا کننده نگاه می کند و اصل هم بر دل است و لقلقه زبان اگر با نیّات قلبی یکی نباشد مقبول حضرت حق نمیشود.
بس دعاها رد شود از بوی آن |
|
آن دل کژ مینماید در زبان |
اِخْسَئوا آید جواب آن دعا |
|
چوب رد باشد جزای هر دعا |
گر حدیثت کژ بود معنیت راست |
|
آن کژی لفظ مقبول خداست |
اگر کلمات و عبارات تو ناراست و حتی غلط باشد خداوند به آن نظر نمیکند بلکه به نیّت قلبی نظر دارد. حدیث: «اِنَّ الله لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ وَ لا اِلی اَعْمالِکُمْ وَ لِکنْ یَنْظُرُ اِلی قُلُوبِکُمْ»
حق همی گوید نظرمان بر دل است |
|
نیست بر صورت که آن آب و گل است |
(دفتر سوم، 2444)
ما زبان را ننگریم و قال را |
|
ما درون را بنگریم و حال را |
ناظر قلبیم اگر خاشع بود |
|
گرچه گفت لفظ ناخاضع بود |
زانکه دل جوهر بود، گفتن عرض |
|
پس طفیل آمد عرض، جوهر غرض |
چند از این الفاظ و اضمار و مجاز |
|
سوز خواهم، سوز با آن سوز ساز |
آتشی از عشق در جان برفروز |
|
سر به سر فکر و عبارت را بسوز |
(دفتر دوم، 63-1759)
ابیات فوق بخشی از داستان و ماجرای موسی (ع) و شبان است. این داستان از این نظر مورد توجه قرار میگیرد که اصل ماجرا مناجات و راز و نیاز بندهای از بندگان با حضرت حق است. مولوی در این داستان جنجالی اهدافی را دنبال میکند:
- نفی صورتگرایی و قشریگری در اندیشههای دینی.
- شناخت هرکس از حق مطابق است با شأن و مرتبه او.
- بیان احوال اولیای مستور.
- تشبیه و تجسیم اهل عشق، کمتر از تنزیه و تقدیس اهل شریعت نیست، چرا که خداوند به قلب خاشع نظر میکند نه به صورت لفظ.
- حمد و ثنای آدمی هر قدر هم کامل و مطابق شرع باشد، در مقابل مقام بیچون الهی ارزشی ندارد.
- مقبول افتادن حمد و ثنا و اجابت دعا به واسطه رحمت حق است.
- هر آیینی را که آدمی خالصانه بپذیرد آن آیین او را به وصال حق میرساند.
این داستان پر مغز و آموزنده، آیینه تاریخ فرهنگ دینی است و عصارة در پیچیدن عقل با عشق، متکلم با عارف، تشبیهگر با تنزیهگر، شریعت و حقیقت، تجربتاندیشی و معرفت اندیشی را با خود دارد و با نازکی تمام از خدا و عبادت و گوهر دین و ایمان و امن و پیامبری سخن میگوید.
کلمات شبان حکایت از آن دارد که او اهل انس است. خدا را در درون خویش که قلب عبد مؤمن است، دیده است و با آنکه چشم وی از این دیدن خبر ندارد دلش با او انسی عاری از تکلف دارد که به مناجاتش صبغهی تشبیه میبخشد و موسی به مناجات شبان و لحن آمیخته به تشبیه که در این مناجات عاشقانه او هست اعتراض میکند. (زرینکوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، ص59)
گفت موسی: های بس مدبر شدی |
|
خود مسلمان ناشده کافر شدی |
این چه ژاژست و چه کفرست و فشار |
|
پنبهای اندر دهان خود فشار |
(دفتر دوم، 8-1727)
موسی (ع) در این داستام یک تنزیهگر است و شبان یک تشبیهگر. از داوری خداوند بین موسی و شبان این نتیجه حاصل میشود که هر دو مقبولاند، چون دو سطح از دینداریاند. یعنی مراتب متفاوت است. زبانها با هم فرق دارد. چوپان با سادگی و خامی خود همان را میگوید که متکلمان و عارفان فرهیخته میگویند.
سخن چوپان از چوپان مدح است و از موسی ذمّ. برای او مایهی قرب و وصال است و برای موسی مایة بعد و فراق و عذاب. در نگاهی دیگر موسی نماینده عقل است و چوپان سخنگوی عشق. (همان 180) و دعا عشق میخواهد نه عقل، سوز میخواهد نه آداب.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |