( 33)کم ز خاکی چونک خاکی یار یافت |
|
از بهاری صد هزار انوار یافت |
( 34)آن درختی کو شود با یار جفت |
|
از هوای خوش ز سر تا پاشکفت |
( 35) در خزان چون دید او یار خلاف |
|
در کشید او رو و سَر زیر لحاف |
( 36) گفتِ یار بَد بَلا آشفتن است |
|
چون که او آمد طریقم خُفتن است |
( 37) پس بخسبم باشم از اصحاب کهف |
|
به ز دقیانوس آن محبوس لَهف |
( 38) یقظهشان مصروف دقیانوس بود |
|
خوابشان سرمایه ناموس بود |
یار: مددکار، آن چه نیرو بخشد. یار خاک کنایه از باران و تابش آفتاب بهارى است.
انوار: جمع نَور: شکوفه.
خِلاف: مخالف، ناسازگار.
رو در لحاف کشیدن: مجازاً فسرده شدن، نشکفتن، پنهان گشتن.
بلا آشفتن: بلا انگیختن، و در این ترکیب تعبیرى لطیف است. از آن جهت که هیچ کس از بلایى خالى نیست، اگر یار نیکى یافت با همنشینى او آن بلا را مىآراماند و اگر با یار بدى دچار شد بلا را بر مىانگیزاند.
مارِ بد جانى ستاند از سلیم یارِ بد آرد سوى نار مقیم
2635/ د / 5
أصحابِ کهف: داستان آنان معروف است[1]
دَقیانوس: دسیوس، دقیوس، امپراطور روم (مقتول به سال 251 میلادى)، که اصحاب کهف مطابق روایات در زمان او می زیسته اند.
لَهف: دریغ، حسرت ، اندوه.
محبوسِ لَهف: دریغ خوار، گرفتار حسرت واندوه. پشیمان (که چرا گمراهى پیش گرفت).
یَقظَه: بیدارى.
ناموس: آبرو، اعتبار، خوشنامی
( 33) مگر تو از خاک کمترى؟ خاک وقتى بهار یار او گردید همین خاک تیره هزاران روشنى پیدا مىکند. ( 34) درختى که هواى خوش یار او گردید سر تا پا غرق سبزه و گل مىگرد .( 35) ولى در پائیز چون یار ناموافق دید سر و روى خود را زیر لحاف برف فرو مىبرد. ( 36) آرى صحبت یار بد بلا انگیز است وقتى او آمد وقت خوابیدن و گوشه- گیرى و عزلت است. ( 37) وقتى یار بد رسید خوب است از اصحاب کهف شده و بخوابیم خوابیدن در غار بهتر از مصاحبت با دقیانوس است . ( 38) زیرا که بیدارى آنها صرف دقیانوس مىشد و خوابشان باعث حفظ ناموس دین بود .
مولانا سخن را پیرامون تأثیر نیک یاران خدایی ادامه میدهد و میگوید: تو از خاک کمتر نیستی؛ تأثیر بهار مانند تأثیر یاران خدایی خاک را به جایی میرساند که صد هزار شکوفه از آن بر میآید. و تو ای سالک! باید درخت عقل و شعورت را در معرض انفاس روحبخش یاران خدایی قرار دهی تا در همزیستی با مردان ره حق، از تاریکیهای علایق مادی و وابستگیهای این جهانی، رهایی یابی. زیرا تا مادامیکه گلزار حقیقت نشکفته و بهار معنویت تجلّی نکرده، بلبلان باغ حقایق و عندلیبان بوستان طریقت، سکوت خواهند نمود و از تقریر تعلیمات خود خاموش میمانند.
این دم ابدال باشد ز آن بهار در دل و جان روید از وى سبزهزار
فعل باران بهارى با درخت آید از انفاسشان در نیک بخت
2043- 2042 / د /1
اما اگر سالک مونس و موافقى ویا استاد راهنمایی نیافت بهتر است خلوت گزیند و دامن از صحبت غیر در چیند، چنان که اصحاب کهف چون مردمان را مخالف خویش دیدند به غارى گریختند. آنان هنگامى که بیدار و با دقیانوس بودند در خطر به سر مىبردند، چون به غار رفتند و در خواب شدند از بلا رستند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |