غریب، کسی است که دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام ـ]
عرشیات
شرح وتفسیر دفتر دوم مثنوی(6)
شنبه 93 مرداد 4 , ساعت 11:43 عصر  

( 33)کم ز خاکی چونک خاکی یار یافت

 

از بهاری صد هزار انوار یافت

( 34)آن درختی کو شود با یار جفت

 

از هوای خوش ز سر تا پاشکفت

( 35) در خزان چون دید او یار خلاف            

 

 در کشید او رو و سَر زیر لحاف‏
‏

( 36) گفتِ یار بَد بَلا آشفتن است                      

 

چون که او آمد طریقم خُفتن است

( 37) پس بخسبم باشم از اصحاب کهف            

 

به ز دقیانوس آن محبوس لَهف

( 38) یقظه‏شان مصروف دقیانوس بود            

 

خوابشان سرمایه ناموس بود

یار: مددکار، آن چه نیرو بخشد. یار خاک کنایه از باران و تابش آفتاب بهارى است.

انوار: جمع نَور: شکوفه.

خِلاف: مخالف، ناسازگار.

رو در لحاف کشیدن: مجازاً فسرده شدن، نشکفتن، پنهان گشتن.

بلا آشفتن: بلا انگیختن، و در این ترکیب تعبیرى لطیف است. از آن جهت که هیچ کس از بلایى خالى نیست، اگر یار نیکى یافت با همنشینى او آن بلا را مى‏آراماند و اگر با یار بدى دچار شد بلا را بر مى‏انگیزاند.

          مارِ بد جانى ستاند از سلیم             یارِ بد آرد سوى نار مقیم‏

2635/ د / 5

أصحابِ کهف: داستان آنان معروف است[1]

دَقیانوس: دسیوس، دقیوس، امپراطور روم (مقتول به سال 251 میلادى)، که اصحاب کهف مطابق روایات در زمان او می زیسته اند.

لَهف: دریغ، حسرت ، اندوه.

محبوسِ لَهف: دریغ خوار، گرفتار حسرت واندوه. پشیمان (که چرا گمراهى پیش گرفت).

یَقظَه: بیدارى.

ناموس: آبرو، اعتبار، خوشنامی

( 33) مگر تو از خاک کمترى؟ خاک وقتى بهار یار او گردید همین خاک تیره هزاران روشنى پیدا مى‏کند. ( 34) درختى که هواى خوش یار او گردید سر تا پا غرق سبزه و گل مى‏گرد .( 35) ولى در پائیز چون یار ناموافق دید سر و روى خود را زیر لحاف برف فرو مى‏برد. ( 36) آرى صحبت یار بد بلا انگیز است وقتى او آمد وقت خوابیدن و گوشه- گیرى و عزلت است‏. ( 37) وقتى یار بد رسید خوب است از اصحاب کهف شده و بخوابیم خوابیدن در غار بهتر از مصاحبت با دقیانوس است . ( 38) زیرا که بیدارى آنها صرف دقیانوس مى‏شد و خوابشان باعث حفظ ناموس دین بود .

مولانا سخن را پیرامون تأثیر نیک یاران خدایی ادامه می‌دهد و می‌گوید: تو از خاک کمتر نیستی؛ تأثیر بهار مانند تأثیر یاران خدایی خاک را به جایی می‌رساند که صد هزار شکوفه از آن بر می‌آید. و تو ای سالک! باید درخت عقل و شعورت را در معرض انفاس روح‌بخش یاران خدایی قرار دهی تا در هم‌زیستی با مردان ره حق، از تاریکی‌های علایق مادی و وابستگی‌های این جهانی، رهایی یابی. زیرا تا مادامی‌که گلزار حقیقت نشکفته و بهار معنویت تجلّی نکرده، بلبلان باغ حقایق و عندلیبان بوستان طریقت، سکوت خواهند نمود و از تقریر تعلیمات خود خاموش می‌مانند.

          این دم ابدال باشد ز آن بهار             در دل و جان روید از وى سبزه‏زار

          فعل باران بهارى با درخت             آید از انفاسشان در نیک بخت‏

2043- 2042 / د /1

اما اگر سالک مونس و موافقى ویا استاد راهنمایی نیافت بهتر است خلوت گزیند و دامن از صحبت غیر در چیند، چنان که اصحاب کهف چون مردمان را مخالف خویش دیدند به غارى گریختند. آنان هنگامى که بیدار و با دقیانوس بودند در خطر به سر مى‏بردند، چون به غار رفتند و در خواب شدند از بلا رستند.



[1] - (نگاه کنید به: تفسیر سوره کهف، ذیل آیه‏هاى 9- 26).


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 181 بازدید
بازدید دیروز: 447 بازدید
بازدید کل: 1402866 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]