با اظهار دوستی، دوستی استوار می شود . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیر دفتر دوم مثنوی(7)
شنبه 93 مرداد 4 , ساعت 11:44 عصر  

( 39) خواب بیدارى است چون با دانش است            

 

واى بیدارى که با نادان نشست‏

( 40) چون که زاغان خیمه بر بهمن زدند            

 

‏ بلبلان پنهان شدند و تن زدند

( 41) ز آن که بى‏گلزار بلبل خامش است            

 

غیبت خورشید بیدارى کُش است

خواب بیدارى است: چنان که در حدیث است: «نَومُ العالِمِ عِبادَةٌ وَ نَفَسُهُ تَسبیحٌ.»[1]

بادانش است: یعنی همراه با معرفتِ اسرار غیب است.

واىِ: دریغ بر، افسوس بر.

خیمه زدن: گرد آمدن.

بهمن: نام ماه دوم از زمستان، و معنى دیگر آن توده‏هاى برف ریخته شده از کوه است.

خیمه زدن زاغان در بهمن :یعنی فرا رسیدن زمستان ونابودی زیبایی های طبیعت، ودر این جا یعنی غلبه اهل ظاهر ودنیا دوستان.           

تن زدن: خاموش گشتن.

          اى زبان که جمله را ناصح بُدى             نوبت تو گشت از چه تن زدى؟

3903 / د / 6

بیدارى کُش: برنده بیدارى، موجب خواب، خواب آور.

در این ابیات « بیداری»، « بلبلان»، « خورشید» هر سه کلمه کنایه از مردان حق ویاران خدایی است، ودر مقابل « نادان» ، و« زاغان» اشاره به یاران نا مناسب وبیرون از راه حق است، وباز جان سخن این است که: باید از دیدار یاران خدایی شاد بود .و زیستن در جمع اگر در طاعت خدا باشد عبادت است، و اگر در جمع گناهکاران است خفتن به از بیدارى است، بلکه بیدارى گناه است، چنان که در قرآن کریم خطاب به رسول اکرم (ص) آمده است: «وَ إِذا رَأَیْتَ اَلَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ.»[2] چنان که اصحاب کهف بیداریشان در خدمت کافرى چون دقیانوس بود.

در فقره‏اى از سخنان کوتاه مولى امیر مؤمنان (ع) آمده است: «... بسا بر پا ایستاده (در نماز) که از ایستادن، جز بیدارى و رنج برى نخورد. خوشا خوابِ زیرکان و خوشا روزه گشادن آنان.» [3]

          خویش را در خواب کن زین افتکار             سر ز زیر خواب در یَقظَت بر آر

          همچو آن اصحابِ کهف اى خواجه زود             رو به ایقاظاً که تَحسَبهُم رُقُود

4464- 4463/ د / 6

نتیجه گفتار مولانا این می شود که : آدمى پیوسته باید محاسب نفس باشد و بداند که هر لحظه از گذشت عمر را در چه کارى مصرف مى‏کند.

( 39) خواب وقتى از روى دانش باشد خواب نبوده و بیدارى است ولى واى بر آن بیدارى که با نادان بنشیند . ( 40) وقتى زاغها در گلشن خیمه زدند بلبلان از رفتن به گلزار تن در زده و پنهان مى‏گردن. ( 41) نبودن گلزار بلبل را خاموش ساخته و غیبت خورشید بیدارى را مى‏کشد.



[1] - (احادیث مثنوى، ص 42)

[2] - سوره انعام،آیه 68)

[3] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 145)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 126 بازدید
بازدید دیروز: 447 بازدید
بازدید کل: 1402811 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]