خدایا! آموزگاران را ببخشای ـ سه بار فرمود ـ و عمرشان را طولانی کن وکسب و کارشان را رونق بخش . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم(16)
جمعه 93 مرداد 10 , ساعت 9:49 صبح  

( 102)گفتم آخر خو‌‌یش را من یافتم

 

در دو چشمش راه روشن یافتم

( 103)گفت وهمم کان خیال تست هان

 

ذات خود را از خیال خود بدان

( 104)نقش من از چشمک تو آوازداد

 

که منم تو تو منی در اتحاد

( 105)کاندرین چشم منیر بی زوال

 

از حقایق، راه کی یابد خیال

( 106)در دو چشم غیر من تو نقش خود

 

گر ببینی آن خیالی دان و رد

( 107)زآن که سرمه‌ْ نیستی در می‌کشد

 

باده از تصویر شیطان می‌چشد

( 108)چشمشان خانه‌ْ خیال‌است و عدم

 

نیست‌ها را هست بیند لاجرم

( 109)چشم من چون سرمه دید ازذوالجلال

 

خانه‌ْ هستی‌است نه خانه‌ْ خیال

( 110)تا یکی مو باشد از تو، پیش چشم

 

در خیالت، گوهری باشد چو یشم

( 111)یشم را آن‌گه شناسی از گهر

 

کز خیال خود کنی کلی عَبَر

( 112)یک حکایت بشنو ای گوهر شناس

 

تا بدانی تو عیان را از قیاس

در دو چشمش راه روشن یافتم: خود را در چشم او دیدم و گفتم این منم.

وَهم: حکم به امور جزئیه نامحسوس است و آن قوه یی است که از امور محسوس چیزى را دریابد که به حس نتوان دریافت. قوه واهمه در انسان و حیوان موجود است، چنان که آدمى شجاعت یا سخاوت دیگرى را در خاطر مى‏آورد، قوه واهمه صورت گرگ را در وهم گوسفند پدید آورد تا از آن بگریزد.

مُنیر: روشن، نورانى.

از حقایق راه کى یابد خیال: در این دیده که از نور حقیقت روشن است خیال راه ندارد.

سُرمه نیستى: اضافه مشبه به به مشبه. و در آن اشاره است به سرمه خفا، که مى‏پنداشتند چون به چشم کشند از دیده‏ها پنهان خواهند بود.

یَشم: سنگى معدنى است و آن را «یشب» نیز گویند. و به رنگهاى گونه‏گون است.

عبر کردن: گذشتن.

تو :در این‌جا یعنی وجود مادی و هستی فنا‌پذیر این جهانی‌.

قیاس:به‌طور کلی یعنی استدلال و در اصطلاح، پی بردن از کلی به جزئی و تعمیم حکم کلی در امور جزئی است. در مقابل قیاس، «عیان» است .

عیان:یعنی مشاهده حقیقت و ادراک آن بی‌واسطه.

 ( 102) و گفتم بالاخره بخود رسیده و خود را یافتم و در چشمان او راه روشن پیدا کردم‏.( 103) وهم من گفت اشتباه کرده‏اى و این خیال تو است اینکه ذات خود گمان کرده‏اى خیالى بیش نیست‏. ( 104) در این وقت نقش من از چشم تو بسخن آمده صدا زد که من توام و تو منى و هر دو یکى هستیم‏. ( 105) در این چشم نورانى که از منبع حقایق روشن شده کى ممکن است خیال راه یابد. ( 106) اگر در چشمان غیر من نقش خود را دیدى آن را خیال بدان و رد کن‏. ( 107) کسى که سرمه نیست بینى بچشم مى‏کشد اوست که از تصویر شیطان باده نوشى مى‏کند. ( 108) چشم او لانه خیال و خانه نیستى است و نیستها راهست مى‏بیند. ( 109) من بچشم خود سرمه ذو الجلال کشیده‏ام چشم من خانه هستى است نه خانه خیال‏. ( 110) اگر یک مو از خیال در جلو چشمت باشد گوهر در نظرت سنگ مى‏نماید. ( 111) آن گاه سنگ را از گوهر تمیز مى‏دهى که بکلى از خیال عبور کرده و گذشته باشى‏ هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر و تنبیه نمودن او را . ( 112) این حکایت را بشنو تا دیدن بالعیان را از قیاس تمیز دهى‏.

مولانا می‌گوید‌: با خود گفتم، سرانجام حقیقت خود را شناختم و خویشتنم را دریافتم و در دو چشم یارم، راهی روشن پیدا نمودم که مرا به سر منزل مقصود می‌رساند. اما قوه وهم به من گفت که باورنکن، آن‌چه می‌بینی خیال است، نه حقیقت؛ تو باید خویشتن حقیقی را از خو‌یشتن خیالی باز شناسی. ناگهان نقشِ حقیقی من در چشم تو به زبان آمد و گفت: نگران نباش، من نقش حقیقی توام و تو منی و با یک‌دیگر در یگانگی کامل هستیم. مبادا به آتش تفرقه و جدایی گرفتار شوی. او به من گفت: در این چشمی که از حقایق روشنایی، بی‌زوال دارد، خیال راه نمی‌یابد و هر‌چه در این چشم ببینی حقیقت است‌. خیال ‌چیزی است که در چشم‌های مردم دیگر و چشم‌های دنیا دوست می‌توان دید؛ چشم‌های ظاهری که از عالم فانی نیرو می‌‌گیرند و مستی آنها از صُور خیالی است که شیطان به آنها می‌نمایاند، نه از باده حقیقت‌. مولانا می‌گوید: قوت بینایی من از سُرمه حقیقت است که پروردگار در چشم واصلان می‌کشد و به همین دلیل آن‌چه در این چشم تجلّی کند، حقیقت دارد و خیال نیست. و روشن‏تر اینکه چون در این جست و جو همه تعیُّنات و اوصاف و تشخص را از خود رانده و در محبوب محو شده، وى بدو گوید در این دیدار خطایى رخ نداده است چه، با فناى تو در من دیگر تویى باقى نیست، و آن جا که یکى است، دویى نماندنى است.

          این دوئى باشد ز تسویلات ظن             من توام اى من تو در وحدت تو من‏

(عمان سامانى، گنجینة الاسرار)

آن دیده‏ها که دچار اشتباه مى‏شوند و گاهى نیک را بد و بد را نیک مى‏بینند، دیده‏هاى غیر مردان خداست. اگر خود را در دیده دیگران بینى- دیده‏اى که از درک حقیقت بى‏بهره است- دچار اشتباه مى‏شوى، چرا که آن دیده را سرمه نیستى کشیده‏اند و تنها بدان چه نیست است چشم دوخته است. شیطان صاحبان آن دیده‏ها را مى‏فریبد و حقیقت را براى آنان وارونه مى‏نمایاند که «بَل سَوَّلَت لَکُم أنفُسُکُم.» ناچار دستخوش خیالهاى فاسدند و آن چه را فانى است باقى مى‏پندارند.

مولانا می گوید: اگر ذرّه‌ای به این هستی فانی توجه کنی‌، گوهر حقیقت را نمی‌توانی بشناسی و بین آن با یک سنگ زینتی کم‌بها «یشم» فرق نمی‌گذاری. تو باید «خود» یا همان هستی فنا‌پذیر را رها کنی و از آن بگذری.واز خدا نیرو بگیری، آن که نیروى شناخت از خدا گیرد، هر چیز را چنان که هست بیند که «وَ ما یَزالُ عَبدِى یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوافِلِ حَتَّى اُحِبَّهُ فَإذا أحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذِى یَسمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذى یَبصُرُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتى یَبطِشُ بِها»، و چون چشم من با نیروى الهى مى‏بیند پس آن چه مى‏بینم حقیقت است نه خیال. اگر در بنده‏اى اندکى از تعلّقات دنیاوى باشد، آن تعلّق همچون مویى در چشم اوست. باطل را به وى حق مى‏نمایاند و خیال را حقیقت جلوه دهد و توهم باطل از وى نرود تا آن مو را از دیده بزداید. سپس مولانا برای آنها که می‌خواهند گوهر را از یشم باز ‌شناسند، حکایتی نقل می کند که:


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 596 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402222 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]