( 129)جان بابا گویدت ابلیس هین |
|
تا بدم بفریبدت دیو لعین |
( 130)این چنین تلبیس با بابات کرد |
|
آدمی را این سیهرخ مات کرد |
( 131)بر سر شطرنج چست است این غراب |
|
تو مبین بازی به چشم نیمخواب |
( 132)زانکه فرزینبندها داند بسی |
|
که بگیرد در گلویت چون خسی |
( 133)در گلو ماند خس او سالها |
|
چیست آن خس مهر جاه و مالها |
134)مال خس باشد، چو هست ای بیثبات |
|
در گلویت مانع آب حیات |
( 135)گر بَرَد مالت عدوی پر فنی |
|
رهزنی را برده باشد رهزنی |
جان بابا گفتن: کنایه از نوازش کردن، تشویق کردن، آفرین گفتن، برگرفته است از آیه «وَ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[1] ، و در سخنان امیر مؤمنان (ع) است: «گناه را در دیده او مىآراید تا خویش را بدان بیالاید که بکن و از آن توبه نما و اگر امروز نشد فردا.»[2]
دم: کنایه از فسون و نیرنگ.
تلبیس: پوشیدن حقیقت و بیان خلاف واقعیت. اشاره دارد به آیه:«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ»:سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!»[3]
بابا: کنایه از آدم (ع).
سیه رخ: رو سیاه، و در جزء دوم ایهامى است به معنى دیگر رخ که مهرهاى است در بازى شطرنج.
مات کردن: مغلوب ساختن.
شطرنج: نام بازى معروف، و در بیت مورد بحث استعاره است از مکر و فریب.
چُست: چالاک، چابک، تیز کار.
غُراب: استعاره از ابلیس، به مناسبت سیه رویى و شومى او.
چشم نیم خواب: کنایه از ناهشیارى، مراقب نبودن.
فرزین: مهرهْ وزیر.
فرزین بند:یعنی به خطر انداختن این مهره است.[4]
خس: خاشاک، و در این بیت آن چه گلو را بگیرد.
بىثبات: که در طریقت پایدار نیست.
آب حیات: آب زندگانى، و در بیت مورد بحث استعاره از فیوضات ربّانى است.
( 129) ابلیس با تملق سخن گفته و بتو جان بابا خطاب مىکند تا فریبت دهد. ( 130) همین اشتباه کارى را با باباى تو هم کرده است تا آدم ابو البشر را از بهشت بیرون آورده مات و آواره نمود. ( 131) این زاغ سیاه بر سر شطرنج نشسته تو بازى را با چشم خواب آلوده نگاه نکن. ( 132) وزیر بندها و فنون زیادى بلد است ممکن است یکى از فنون او چون خس گلوى تو را بگیرد. ( 133) خس او سالها در گلو باقى مىماند مىدانى آن خس چیست؟ محبت مال و جاه. ( 134) مال چون خس است زیرا که او بىثبات و پست است ولى وقتى در گلوى تو باشد مانع از آشامیدن آب حیات خواهد بود. ( 135) اگر مالت را دشمن طرارى ببرد راه زنى را راه زن دیگر برده است چون مال خود راه زن است.
مولانا فریب شیطان را در مثنوی بارها مطرح کرده است و در مواردی آشکارا میگوید که ابلیس یکی نیست و در پشت چهرهْ انسانها، ای بسا «ابلیس آدم روی هست» همانند پدری پیش میآید و به تو جان بابا، خطاب میکند. همین کار را با آدم ابوالبشر هم کرده است. اشاره دارد به آیهْ شریفهْ : آنگاه شیطان، آدم و حوا را به وسوسه بفریفت تا زشتیهای پوشیده آنان پدیدار گردد و به دروغ گفت: خدا شما را از این درخت باز نداشت جز برای آنکه مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید.
شیطان ملعون، اینگونه پدرت را فریب داد و این شیطان سیاه چهره، اینگونه او را مات کرد. با تو بر سرشطرنج زندگی مینشیند و چشمهایش را مانند چشم زاغ، خسته و نیم خواب نشان میدهد و تو میپنداری که حواسش متوجه بازی نیست، درحالیکه شطرنجباز قهاری است و تو را با حرکاتی حساب شده مات میکند؛ زیرا شیطان، حیلهها و نیرنگهای بسیاری میداند که همانند خاری راه گلویت را ناگهان میگیرد. مولانا علاقههای دنیایی را به فرزینبند تشبیه میکند و به خس و خاری که در لقمه باشد و در گلو گیر کند. میگوید که این خار و خس، مهر جاه و مال است. «آب حیات» معرفت حق است که ما را به وصال حق و بقاء بالله میرساند. کسی که به دنیا میچسبد، این آب حیات از گلوی او پایین نمیرود. مال و دارایی دنیا راهزن دین و ایمانند که موجب دنیاخواهی و دنیاگرایی میشود.
[1] - سوره انعام،آیه 43
[2] - (نهج البلاغه، خطبه 64)
[3] - اعراف،ایه20
[4] - (لغتنامه، به نقل از غیاث اللغات)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |