( 160)دفتر صوفی سواد حرف نیست |
|
جز دل اسپید همچون برف نیست |
( 161)زاد دانشمند آثار قلم |
|
زاد صوفی چیست آثار قدم |
( 162)همچو صیادی سوی اشکار شد |
|
گام آهو دید و بر آثار شد |
( 163)چندگاهش گام آهو درخور است |
|
بعد از آن خود ناف آهو رهبر است |
( 164)چونکه شکر گام کرد و ره برید |
|
لاجرم زآن گام در کامی رسید |
( 165)رفتن یک منزلی بر بوی ناف |
|
بهتر از صد منزل گام و طواف |
( 166)آن دلی کو مطلع مهتابهاست |
|
بهر عارف فتّحت ابوابُهاست |
( 167)با تو دیوار است و با ایشان در است |
|
با تو سنگ و با عزیزان گوهر است |
دفتر صوفی: دل پاک اوست که میتواند نقش حقیقت را بپذیرد، نه مثل سیاهی کلمات بر روی کاغذ.
سَواد: سیاهى، خط، نبشته.
اسپید: نورانى، روشن به نور الهى.
زاد: توشه، و در این بیت به معنى آن چه موجب تعلیم و راهنمایى باشد.
آثار قلم:کنایه از کتاب و دفتر، همان عالم ظاهر است.
آثار قدم: نشانههاىِ پا، و مقصود پا جاى پاى راهنما نهادن ، یعنی نتایج سیر باطنیِ مردان حق و آنچه آنها در طیّ طریق به دست آوردهاند.
ناف آهو:نافه، انبان مشک، انبانچه که در زیر شکم آهوست و در آن مادهاى فراهم مىآید که تبدیل به مشک مىگردد،کنایه از معرفت حقیقت است که سالک را به حق میرساند.
کام: وصال حق است.
گام و طواف: میتواند به معنای آداب و تکالیف ظاهری شریعت باشد یا گذشتن از مقامات و منازل سلوک.
رَه بُریدن: راه رفتن، به راه رفتن ادامه دادن.
در کام رسیدن: دستیابى به مطلوب.
منزل: مسافتى که کاروان یا رونده به یک روز طى کند.
بوىِ ناف: بوى نافه، بوى مشک. و استعارت از پى مرشد را گرفتن است، و دستور او را کار بستن.
مهتاب: کنایت از نور الهى.
فُتِّحَت: گشوده شده، و این کلمه گرفته از قرآن کریم است.
فُتِحَتْ أَبْوابُها : اشاره به شریفه«حَتَّى إِذا جاءها فُتِحَتْ أَبْوابُها» یعنى مؤمنین وقتى ببهشت مىرسند قبلا درهاى او گشوده شده.[1]
( 160) ولى دفتر صوفى خط سیاه رنگ و حرف وکلمه نیست دفتر صوفى دلى است روشن و سفیدتر از برف. ( 161) توشه و سرمله دانشمند کتاب است ولى توشه و سرمله صوفى نور خداوندى است. ( 162) صوفى ما در حال مراقبه چون یک نفر شکارچى رد پاى آهو دیده و بر اثر آن روان گردید. ( 163) بر اثر گام آهو رفتن چند گاهى خواهد بود پس از آن بوى ناف آهو رهبر او خواهد بود.( 164) وقتى شکر این گام برداشتن و بوى ناف آهو استشمام کردن را بجا آورد بىشبهه از این گام برداشتن بکام خواهد رسید. ( 165) یک منزل ببوى نافه رفتن بهتر از صد منزل گام برداشتن و طواف کردن است.( 166) آن دلى که مطلع انوار الهى است و ماه روى دوست از آن طلوع مىکند براى عارف مصداق آیه شریفه« فُتِحَتْ أَبْوابُها »بوده درها براى او پیش از رسیدن بدرگاه گشوده شده است . ( 167) وقتى تو باشى دیوار است ولى براى او در است براى تو سنگ است ولى براى عزیزان حق گوهر است .
مولانا بر این نکته تأکید دارد که برای رسیدن به حقیقت، علوم ظاهری و کتاب و دفتر وسیله مناسبی نیست. باید راهی به حقیقت و معرفت آن پیدا کرد که از طریق دلِ پاکِ مردانِ حق است. او میگوید: سیرالیالله باید با معرفت همراه باشد و یک منزل راه پیمودن همراه با معرفت حق، بهتر از صد منزلی است که فقط طی طریق باشد و معرفتی با آن همراه نگردد. کسی که عارف به حقایق است دلی دارد که مهتاب معرفت در آن طلوع میکند. چنین دلی در نظر او دروازهْ بهشت است که بر او گشودهاند: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»: و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند؛ هنگامى که به آن مىرسند درهاى بهشت گشوده مىشود و نگهبانان به آنان مىگویند:«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»پروردگار در این آیه از پرهیزکاران سخن میگوید و اینکه درهای بهشت برآنها گشوده است. آن دلی که مظهر معرفت و اسرار تابان الهی است، نسبت به عارف، دری به سوی بهشت ذات حق است. او میگوید: دل همان دل است، اما اگر کسی لیاقت معرفت حق را نداشته باشد همین دروازهْ بهشت در برابر او دیوار میشود.مولانا در دفاتر ششگانه مثنوى فرق و مزیت علم حضورى را بر حصولى چنین بیان کرده است.
گر چه دانى دقّت علم اى امین ز آنت نگشاید دو دیده غیب بین
کار تقوى دارد و دین و صلاح که از او باشد به دو عالم فلاح
264، 261 / د /6
و در باره عقل جزئى گوید:
پیش بینى این خرد تا گور بود و آنِ صاحب دل به نفخ صور بود
این خرد از گور و خاکى نگذرد وین قدم عرصه عجایب نسپرد
زین قدم وین عقل رو بیزار شو چشمِ غیبى جوى و بر خوردار شو
3313- 3311/ د / 4
و نیز در فرق این دو علم گوید:
علمهاى اهلِ دل حمّالشان علمهاى اهلِ تن احمالشان
علم چون بر دل زند یارى شود علم چون بر تن زند بارى شود
3447- 3446 / د /1
هم چنین مولانا در ترجیح علم طریقت و ریاضت و رسیدن به مقام کشف و شهود بر تحصیل علم صورى می گوید: سالک چندى در جست و جوى راهبر است و چون او را یافت و از تعلیم وى مستفیض شد و قدر این موهبت را دانست خدا را سپاس مىگوید و سپاس او موجب مزید نعمت مىگردد که « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ: اگر سپاس گفتید شما را زیادت مىکنم.»[2] و بدان جا مىرسد که حقیقت را بىواسطه مىیابد و دیگر نیازى به وسیلت براى رسیدن ندارد.
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد گشت دَلاّله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدى اى ملیح شد طلبکارى علم اکنون قبیح
1401- 1400/ د / 3
و این خاصیت علم طریقت است. آن کس که نادانسته و به تقلید به سعى و طواف مىپردازد در رتبتِ آن کس نیست که با خانه خدا نرد وصال مىبازد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |