( 168)آنچه تو در آینه بینی عیان |
|
پیر اندر خشت بیند بیش از آن |
( 169)پیر ایشانند کین عالم نبود |
|
جان ایشان بود در دریای جود |
( 170)پیش ازین تن، عمرها بگذاشتند |
|
پیشتر از کشت بر برداشتند |
( 171)پیشتر از نقش جان پذرفتهاند |
|
پیشتر از بحر درها سفتهاند |
پیر: ولى حق، مرشد کامل. آن که قوت او در ولایت به مرتبهاى رسیده باشد که بتواند نفسهاى ضعیف را نیرو دهد.
غیرِ پیر استاد و سَرلشکر مباد پیرِ گردون نى ولى پیر رشاد
4121 / د /6
دریاى جود: استعارت از علم حق. عالم مثال.
گذاشتن: صرف کردن، گذراندن.
بَر: ثمر، میوه، بار.
جان پذرفتهاند: یعنی زندگی را به همان معنای الهی و غیبی دریافته و ادراک کردهاند. آنها زمانی به مروارید حقیقت دست یافته بودند که دریایی نبود تا صدفی و مرواریدی در کار باشد.
( 168) چیزى که تو در آینه مىبینى پیر در خشت خام از پیش دیده است . ( 169) پیر آنها هستند که این جهان نبود و جان آنها در دریاى جود شناور بود . ( 170) آنها پیش از وجود این تن که اکنون دارند عمرها گذرانده و زندگىها کردهاند آنها پیش از آن که بکارند میوه چیده و حاصل برداشتهاند . ( 171) پیش از صورت جان پذیرفته و بیش از دریا گوهر سفتهاند .
مولانا در توصیف انسان کامل واولیای حق می گوید: سخن در این است که آگاهی و حقیقتبینی انسان کامل، به ابزار و اسباب مادی بستگی ندارد؛ پیش از آنکه حوادث و پدیدهها در عالم شهود صورت واقعیت بندند، آنها را مشاهده میکند.
آنچه در آینه جوان بیند پیر در خشت خام آن بیند
انسان کامل کسانی هستند که پیش از پدیدار شدن جهان مادی، جان و روان آنها در دریای جود و کرم الهی غرق بود. در این جا مولانا اشاره دارد به حقیقت انسان کامل که در عرفان ابن عربی، از آن به حادث ازلی نام برده است؛ یعنی انسان کامل، از نظر جسم حادث است و از نظر روح ازلی است: " فهو الانسان الحادث الازلی"[1]
مولانا میگوید: انسان کامل پیش از ورود به هستی مادی، مراحل و منازلی را طی کرده است و قبل از آنکه زراعت کنند، محصول خود را برداشت کردهاند؛ اشاره است به این تفکر عارفانه که روح انسان کامل، پیش از آمدن به عالم کثرت و تزاحم، در بهشت الهی و عالم وحدت سیر میکرد و فیوضات ربّانی را بیواسطه به دست میآورد. نالهْ حزین «نی» در مطلع دفتر اول، حاکی از این غربت و فراق از آن فیوضات الهی است. نیکلسن مینویسد: «انسان کامل، علل غایی امور را از نظر منطقی، مقدم بر وجود خارجی آنها میبیند.»[2]به عقیده مسلمانان و حکماى الهى روح آدمى پیش از تعلق به بدن موجود بوده است و «أرواح رَوحانِیَّةُ الحُدوث و رَوحانِیَّةُ البقاء» اند.
طوطیى کآید ز وحى آوازِ او پیش از آغاز وجود آغازِ او
اندرون توست آن طوطى نهان عکسِ او را دیده تو بر این و آن
1718- 1717 / د /1
و ارواح اولیاى حق را رتبتى والاست. چنان که چون حق تعالى خواست خلیفهاى در زمین گمارد، فرشتگان را فرمود: «چون از روح خود در آن دمیدم او را سجده کنید». ارواح پیش از آن که در قالب این تن خاکى در آیند در ظل عنایت حق مىزیستند، چنان که در حدیث آمده است «إنَّ اللَّهَ خَلَقَ الأرواحَ قَبلَ الأجسادِ بِأربَعَةِ آلافِ سَنةٍ وَ فى رِوایَةٍ بِألفَی سَنةٍ: خداى جانها را آفرید پیش از تنها به چهار هزار سال و در روایتى دو هزار».[3] و در روایتى از امیر مؤمنان (ع) است که « خدا ارواح را دو هزار سال پیش از بدنها آفرید.» [4]و پیش از آن که روح آنان در قالب تن در آید زنده بودند و از عنایت پروردگار برخوردار. چنان که روح آدم پیش از تعلق به جسم، لیاقت خلیفه بودن یافت.[1]. شرح فصوص الحکم؛ ج 1؛ص 69.
[2]. مقدمه رومی و تفسیر مثنوی معنوی؛ ص226.
[3] - (مرصاد العباد، ص 37)
[4] - (بحار الانوار، ج 58، ص 138، از بصائر الدرجات)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |