روزگار تن‏ها را بفرساید ، و آرزوها را تازه نماید ، و مرگ را نزدیک آرد ، و امیدها را دور و دراز دارد . کسى که بدان دست یافت رنج دید ، و آن که از دستش داد سختى کشید . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم(31)
شنبه 93 شهریور 1 , ساعت 7:9 عصر  

التزام کردن ِخادم تعهّد ِ بَهیمه را وتخلّف نمودن

سفلگان دون همّت در کسوت تعهد و مسئولیت

( 203)حلقه‌ْ آن صوفیان مستفید

 

چون‌که در وجد و طرب آخر رسید

( 204)خوان بیاوردند بهر میهمان

 

از بهیمه یاد آورد آن زمان

( 205)گفت خادم را که در آخر برو

 

راست کن بهر بهیمه کاه و جو

( 206)گفت لا‌حول این چه افزونگفتن است

 

از قدیم این کارها کار من است

( 207)گفت تر کن آن جوش را از نخست

 

کان خر پیر است و دندان‌هاش سست

( 208)گفت لا‌حول این چه می‌گویی مها

 

از من آموزند این ترتیب‌ها

( 209)گفت پالانش فرو نه پیش پیش

 

داروی منبل بنه بر پشت ر‌یش

( 210)گفت لا حول آخر ای حکمت‌گزار

 

جنس تو مهمانم آمد صد هزار

( 211)جمله راضی رفته‌اند از پیش ما

 

هست مهمان جان ما و خو‌‌یش ما

( 212)گفت آبش ده ولیکن شیر گرم

 

گفت لاحول از تواَم بگرفت شرم

( 213)گفت اندر جو تو کمتر کاه‌کن

 

گفت لاحول این سخن کوتاه کن

( 214)گفت جایش را بروب از سنگ و پشک

 

ور بود تر ریز بر وی خاک خشک

( 215)گفت لاحول ای پدر لاحول کن

 

با رسول اهل کمتر گو سخن

( 216)گفت بستان شانه پشت خر بخار

 

گفت لاحول ای پدر شرمی بدار

( 217)خادم این گفت و میان را بستچست

 

گفت رفتم کاه و جو آرم نخست

( 218)رفت و از آخر نکرد او هیچ یاد

 

خواب خرگوشی بدان صوفی بداد

( 219)رفت خادم جانب اوباش چند

 

کرد بر اندرز صوفی ریش‌خند

( 220)صوفی از ره مانده بود و شد دراز

 

خوابها می‌دید با چشم فراز

( 221)کان خرش در چنگ گرگی مانده بود

 

پاره‌ها از پشت و رانش می‌ربود

( 222)گفت لاحول، این چه مالیخولیاست؟

 

ای عجب آن خادم مشفق کجاست؟

التزام کردن: یعنی بر عهده گرفتن.

تعهد: یعنی مراقبت ونگهداری.

حلقه: یعنی جمع صوفیان است که برای ذکر یا سماع یا شنیدن سخنان پیر در جماعت خانهْ خانقاه جمع می شدند.

مُستَفِید: (اسم فاعل باب استفعال فایده) سود جو، فایده طلب.

وَجد: شور و حالتى که صوفیان را دست دهد. قشیرى گوید: «وجد چیزى است که بدون عمد و تکلف به قلب تو رسد.»[1] غزالى گوید: «احوال لطیف است که از عالم غیب پیوستن گیرد به سبب سماع.»[2]

راست کردن: آماده کردن.

لاحول:مخفف «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ العَلِىِّ العَظِیم: هیچ حرکت و نیرویى جز از سوى خداى بلند مرتبه و بزرگ نیست». نگاه کنید به توضیح بیت 157

مِها: مه (بزرگ) آ (پسوند خطاب).

مَنبَل: دارویى گیاهى است که براى بهبود ریشهاى تازه مى‏نهند.

حکمت گزار: که سخنان حکمت آمیز مى‏گوید، که حکیمانه سخن گوید،کسی که دانش خود را به زبان می آورد وبه رخ دیگران می کشد.

شیر گرم: نیم گرم، نه گرم و نه سرد، ملایم

پشک: پشکل، سرگین.

لاحول کن: یعنی به خدا پناه ببر که تو را از این پرگویی باز دارد.

رسول اهل: در این بیت آن که کار خود داند، آن که داند چه باید کرد، آن که شایسته مأموریتى است که به عهده وى نهاده‏اند.

شانه: قَشَو، آلتى آهنین و شانه مانند که بدان پشت چهار پا را خارند.

خواب خرگوشى: کنایت از فریب، اغفال، غفلت، در اینجا فریب و وعده دروغ دادن.

أوباش: جمع قلب شده از بَوش: ناکس، عامى، بى‏سر و پا ، ولگرد.

فراز: بسته.

مالیخولیا: (از لاتین، ملانکولیا، ملانکولی) یک بیماری عصبی است.مرکب از دو کلمه که به معنى خلط سیاه است، سپس به معنى خلل دماغى، خبط دماغ به کار رفته است.

( 203) وقتى حلقه صوفیان و وجد و طربشان به آخر رسید. ( 204) براى میهمان غذا آوردند و همین که چشمش بسفره نان افتاد از خر خود یاد کرده‏. ( 205) رو به خادم خانقاه نموده گفت برو به آخور خرمن کاه و جو بریز. ( 206) خادم گفت لا حول و لا قوة الا باللّه این چه حرفى است؟ من کهنه نو کرم کار خود را دانسته و انجام مى‏دهم‏. ( 207) صوفى گفت خر من دندان صحیحى ندارد جو را باید قبلا در آب خیس کنى‏. ( 208) خادم جواب داد لا حول و لا قوة الا باللّه چه فرمایشى است این چیزها را همه از من یاد مى‏گیرند. ( 209) صوفى گفت پالانش را بردار و روى زخم پشتش قدرى علف جاروب خشک بریز که بهبودى حاصل کند. ( 210) خادم جواب داد لا حول این سخنان بگذار که هزاران مهمان مثل تو باین جا آمده‏. ( 211) و همگى از پیش ما راضى رفته‏اند ما میهمان دوست بوده میهمان را چون جان خود دوست مى‏داریم‏. ( 212) گفت عوض آب شیر گرم باو بده جواب داد لا حول که دیگر خجالت مى‏کشم چیزى بگویم‏. ( 213) گفت میان جو کاه کم بریز جواب داد لا حول خواهش مى‏کنم این سخن را کوتاه کنید. ( 214) گفت جاى خر را بروب که سنگ و فضولات نداشته باشد و اگر تر باشد خاکه پهن خشک بر آن بریز. ( 215) جواب داد لا حول و لا قوة پدر جان صلوات بفرست با یک نوکر اهل کمتر از این سخنان بگو. ( 216) گفت یک قشو بدست گیر و پشت خر را بخاران و تیمار کن گفت لا حول پدر جان آخر شرم کن بس است‏. ( 217) خادم این سخن را گفته و فوراً شال کمر خود را محکم بسته گفت رفتم که اول کاه و جو بیاورم‏. ( 218) او رفت و یادى از آخور خر نکرد صوفى هم بامید او بخواب رفت‏. ( 219) خادم سراغ چند نفر از رفقاى بى‏عار خود رفته و بریش صوفى و اندرزهاى او خنده کرد. ( 220) صوفى که از راه آمده خسته و کوفته شده بود دراز شده و بخواب رفت در خواب مى‏دید. ( 221) که خرش مورد حمله گرگ شده و آن حیوان درنده از ران و پشت او گوشت پاره مى‏کندو ( 222) مى‏گفت لا حول و لا قوة الا باللّه آن خادم مهربان کجا است؟ و این مالیخولیا چیست که من دچار آن شده‏ام‏.

مولانا می گوید: چه بسا سفلگان دون همّت برای خودنمایی و ارضای هوای نفسانی، در کسوت خادمان دین و کارگزاران حکومت، لاف تعهّد و مسئولیّت می‌زنند؛ همانند التزام خادم البهیمه در پذیرش تیمار کردن بهیمه و تخلف از آن. آنها با «لاحول ولا قوة الا بالله»‌های مکرر، تعهد ریایی خود را ابراز کرده و به رخ احاد جامعه می‌کشند، با تمسک به ظاهر شریعت و با ظاهری فریبنده، وعده‌های دروغین می‌دهند و یا تحت لوای تخصص و کارشناس‌، حکمت‌گزار جامعه می‌گردند. افرادی که از پرستاری بهیمه‌‌ای عاجزند، در رأس اداره امور زندگی انسان‌ها قرار می‌گیرند و علاوه بر این‌که داروی مَنبلی بر پشتِ زخمیِ جامعه نمی‌گذارند، خود را نیز خادم‌الشریعة و خادم‌الملة لقب می‌دهند.



[1] - (رساله قشیریه، ص 37)

[2] - (کیمیاى سعادت، ص 480)

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 198 بازدید
بازدید دیروز: 447 بازدید
بازدید کل: 1402883 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]