( 251)آدمی خوارند اغلب مردمان |
|
از سلام علیکشان کمجو امان |
( 252)خانهْ دیو است دلهای همه |
|
کم پذیر از دیومردم دمدمه |
( 253)از دم دیو آنکه او لاحول خورد |
|
همچو آن خر در سر آید در نبرد |
( 254)هر که در دنیا خورد تلبیس دیو |
|
وز عدو دوست رو تعظیم و ریو |
( 255)در ره اسلام و بر پول صراط |
|
در سر آید همچو آن خر از خباط |
( 256)عشوههای یار بد منیوش هین |
|
دام بین ایمن مرو تو بر زمین |
( 257)صد هزار ابلیس لا حول آر بین |
|
آدما ابلیس را در مار بین |
( 258)دم دهد گوید تو را ای جان و دوست |
|
تا چو قصابی کشد از دوست پوست |
( 259)دم دهد تا پوستت بیرون کشد |
|
وای او کز دشمنان افیون چشد |
( 260)سر نهد بر پای تو قصابوار |
|
دم دهد تا خونت ریزد زار زار |
( 261)همچو شیری صید خود را خویش کن |
|
ترک عشوهْ اجنبی و خویش کن |
( 262)همچو خادم دان مراعات خسان |
|
بیکسی بهتر ز عشوهْ ناکسان |
آدمى خوار: خورنده آدمى، دشمن، دشمن انسان.
سلام علیک: سلام گفتن در اسلام نشانه ایمنى دادن است طرف مقابل را، و در اینجا کنایت از روى خوش نشان دادن و دوستى نمودن است.
خانه دیو: در سخنان امیر مؤمنان (ع) است: «اتَّخذُوا الشَّیطانَ لِأَمرِهِم مِلاکاً وَ اتَّخَذَهُم لَهُ أشراکاً فَباضَ وَ فرَّخَ فِى صُدُورِهِم: شیطان را پشتوانه خود گرفتند و او از آنان دامها بافت در سینههاشان جاى گرفت و در کنارشان پرورش یافت.»[1]
دَمدَمه: مکر، افسون.
تَلبیس: پوشیدن حقیقت، مکر، افسون، چیزی را به گونهْ دیگر وانمود کردن، برای گول زدن و فریب دادن.
پول صراط:یعنی پُل صراط؛ گذرگاه آزمایش نهایی بندگان در آخرت. که میانه دوزخ و بهشت است و همه باید از آن بگذرند.اشاره دارد به :«وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا»:و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشوید؛ این امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت![2]
تعظیم: بزرگ داشت.
ریو: تزویر، فریب.
تعظیم و ریو خوردن:یعنی احترام دروغین را باور کردن و گول خوردن.
خُباط: بیمارى جنون گونه، دیوانه گونه.
عِشوه: مکر و فریب.
نیوشیدن: شنفتن.
ابلیس لاحول آر: یعنی شیطانی که به بندگی و ایمان تظاهر میکند.
ابلیس و مار: اشارت است به روایتى از ابن عباس که چون شیطان به خاطر سجده نکردنِ آدم، رانده شد و آدم در بهشت ماند خواست او را بفریبد، پس در سر مار جاى گرفت و به بهشت شد و از مار خواست او را نزد آدم برد.[3]
دم دادن: فریفتن، و نیز دمیدن قصاب در لاشه گوسفند تا کندن پوست آن آسان شود.
افیون چشیدن: یعنی تحتتأثیر قرار گرفتن،کنایه است از فریب خوردن، و به دام افتادن.
سر نهادن بر پاى: چنان که قصاب سر خود بر پاى لاشه مىنهد و از سوراخى که در پاى لاشه پدید کرده در آن مىدمد. نیز در آن اشاره است به معنى دیگر سر بر پاى نهادن: «فروتنى نشان دادن».
همچو شیرى...: مناسب است با حکایتى از سعدى که در پایان آن مىگوید:
برو شیر درنده باش اى دغل مینداز خود را چو روباه شل
(بوستان)
( 251) اغلب این مردم آدم خورند بسلام و علیکشان اعتماد مکن . ( 252) اینها دلشان خانه دیو است به افسون این دیو مردم فریب مخور . ( 253) کسى که از سخن دیو لا حول بخورد و بسخن او اعتماد کند بالاخره در راه رفتن مثل آن خر با سر بزمین مىخورد. ( 254) هر کس که در دنیا فریب دیو خورده و تعظیم مزورانه دشمن دوست نما را بپذیرد. ( 255) در راه اسلام و بر پل صراط بواسطه گامهاى لرزانش با سر بزمین خواهد آمد . ( 256) عشوههاى یار بد را نپذیر جویاى دام باش و با ایمنى در زمین راه نرو . ( 257) هوشیار باش که صد هزار ابلیس با لا حول برابر تو مىآیند اینها مارهایى هستند اى آدم ابلیس را در اینها ببین . ( 258و 259) دل بدل تو داده و مىگوید جانم دوست عزیزم براى اینکه پوست از کله این دوست بکند واى بر کسى که از دست دشمنان افیون بچشد. ( 260) چون قصاب سر بپاى تو مىنهد و دل بدل تو مىدهد تا خونت را بریزد. ( 261) مثل شیر باش و صید خودت را خودت بکن و بعشوه و افسون بیگانه و خویش اعتنا نکن. ( 262) اعتماد به اشخاص پست را مثل اعتماد به آن خادم بدان انسان بىکس باشد بهتر است که به افسون و عشوهگرى ناکسان اعتماد کند .
بسیاری از مردم در هر عصری و در هرجامعهای، بهلحاظ سرگرم بودن به مسائل مادی و دلبستگیهای این جهانی، در زمرهْ اغیار از حقایق سیر و سلوک روحانی و معنوی محسوب میشوند. بنابراین، هوشمندانه باید مراقب کنشها و رفتارهای مردم بود و فریفتهْ رفتار ظاهری آنها نشد؛ زیرا به ظاهر لاف دوستی میزنند، ولی در باطن درصدد فریفتن این و آنند. مولانا میگوید: کسی که شیفتهْ سخنان فریبنده دیگران شود، مانند آن خر صوفی، بالأخره هنگام حرکت با سر به زمین واژگون میافتد. جان کلام این است که اگر در راه کمال به دیگران تکیه کنی، تو را میفریبند و به مقصود نخواهی رسید. شیر، شکار درندگان دیگر را نمیخورد و تو اگر مانند شیر، خود در پی مقصود خود باشی، عشوه و فریب بیگانه و آشنا دامنگیر تو نخواهد بود.
مولانا می گوید: باید مواظب تلبیس شیطان بود. شیطان دشمن دوستنماست؛ کسی که در این دنیا حیله و نیرنگ شیطان را باور کند و در دام شیادیهای شیطان فریفته شود، از گیجی و پریشانی با سر به زمین خواهد خورد. مولانا به فریب آدم و حوّا در بهشت اشاره میکند که مطابق باب سوم سفر پیدایش در تورات، ابلیس به صورت مار بر حوا ظاهر شد و او را به خوردن میوهْ معرفت ترغیب کرد و پس از آن، حوا آن میوه را به آدم خورانید و هر دو از بهشت رانده شدند. شیطان برای فریب دادن انسان از سخنان خوشآیند و گمراه کننده استفاده میکند.
[1] - (نهج البلاغه، خطبه 7)
[2] - مریم،ایه71
[3] - (قصص قرآن مجید، ص 7 و نگاه کنید به: دیگر تفسیرها)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |