( 273)کین مدار آنها که از کین گمرهند |
|
گورشان پهلوی کینداران نهند |
( 274)اصل کینه دوزخ است و کین تو |
|
جزو آن کل است و خصم دین تو |
( 275)چون تو جزو دوزخی، پس هوش دار |
|
جزو سوی کل خود گیرد قرار |
( 276)ور تو جزو جنتی ای نامدار |
|
عیش تو باشد ز جنّت پایدار |
( 277)تلخ با تلخان یقین ملحق شود |
|
کی دم باطل قرین حق شود |
کین: یا کینه که در عربى آن را حقد گویند یکى از صفتهاى بسیار ناپسند است و موجب کینه، دوستى مال و جاه است. غزالى گوید: «بدان که دوستى جاه چون بر دل غالب شد بیمارى دل باشد و به علاج حاجت افتد چه آن لا بد به نفاق و ریا و دروغ و تلبیس و عداوت و حسد و معصیتهاى بسیار کشد.»[1] و عداوت غضب را بر انگیزد و غضب نشانهاى از دوزخ است چنان که از رسول اکرم (ص) روایت شده است که: «الغَضَبُ من الشَّیطانِ وَ الشَّیطانُ خُلِقَ مِنَ النَّارِ».[2] و نیز: «إنَّ الغَضَبَ مَیسَمٌ مِن نارِ جَهَنَّمَ یَضَعُهُ اللَّهُ عَلَى نِیاطِ أحَدِکُم اَلا تَرَى أنَّهُ إِذا غَضِبَ احمَرَّت عَینُه وَ اربَدَّ وَجهُهُ...: خشم داغى است از دوزخ که خدا آن را بر رگ دل یکى از شما نهد. نمىبینى چون خشم گیرد دیدهاش سرخ شود و رخش تیره گردد.»[3] و عارفان از نفس و غلبه غضب بر آن به دوزخ تعبیر کردهاند، چنان که مولانا در جاى دیگر گوید:
صورت نفس ار بجویى اى پسر قصّه دوزخ بخوان با هفت در
779 / د /1
پس کینه در دل آدمى جزئى از آن دوزخ هفت در است که خدا در باره آن فرموده است: «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ.»[4] و کینهتوز که جزئى از آتش دوزخ در دل او زبانه زن است به دوزخ خواهد رفت، چرا که هر جزئى به کل خود ملحق خواهد شد.
جنّت : کنایه از روح کمال جو وروح انسانی است.
تلخ: استعاره از کینهورز و تبهکار.
( 273) کینه بدل خود راه مده و بدان کسانى که کینه دارند گور آنها پهلوى گور اهل کینه خواهد بود . ( 274) اصل کینه از دوزخ است پس کینه تو جزئى است از همان کلى و دشمن جان تو است . ( 275) و چون جزء دوزخ هستى مطمئن باش که جزء پیش کل خود قرار خواهد گرفت . ( 276) اما اگر سعی کنی که جزوه بهشت باشی وروح کمال طلب خود را ترقی دهی، یقین بدان که زندگی توفزندگی پایدار وجاودانه خواهد شد. ( 277) تلخ با تلخها قرین مىگردد و کى ممکن است باطل هم دم حق گردد .
مولانا میگوید: اصل و ریشهْ کینهتوزی، همان دروخ است و کینهتوز، جزوی از آن کل است و دشمن دین و ایمان توست. کینه و دشمنی بر سر منافع مادی است و انسانی که بر سر منافع مادی کینه میگیرد، در راه حق نیست. مولانا بارها در جاهای مختلف مثنوی، نفس را که سرچشمهْ تمام وابستگیهای مادی است، دوزخ معرفی کرده است و در نزد اهل تحقیق، دوزخ ورای نفس و صفات نفسانی نیست، چنانچه بهشت نزد ایشان سوای روح و اوصاف روحانی نباشد. مولانا میگوید: کینهتوزی مکن، زیرا کسانی که از کینهتوزی گمراه شدهاند، گورشان را در کنار گور کینهتوزآن قرار میدهند و چون کینه، ماهیتش ماهیت دوزخ است. انسان کینهورز، سرانجام به دوزخ خواهد پیوست؛ زیرا از نظر جنسیت، به یقین تلخان به تلخان و مردم ناپاک و بدنهاد به همطیف خودشان خواهند پیوست.
[1] - (کیمیاى سعادت، ج 2، ص 197)
[2] - (کنز العمال، ج 3، ص 519، حدیث 769)
[3] - (کنز العمال، ج 3، ص 523، حدیث 7717)
[4] - سوره حجر: آیه 44
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |