تو مگو ما را بدان شه بار نیست |
|
با کریمان کارها دشوار نیست |
استاد فروزانفر این بیت را پاسخ یک عارف به متکلمان میداند. متکلّمان، عشق به خدا را امری ناممکن و مباین با مباحث علم خود میشمارند. اما عرفا میگویند که عشق فقط عشق به خداست، زیرا بهترین مناسبت میان انسان و خداوند وجود دارد و مطابق آیهْ شریفه سوره حجر، پروردگار از روح خود در آدمی دمیده و او را زندگی داده است «...وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی...»: و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم،[1] و نیز حدیثی نقل شده است که: خَلَقَ اللهُ آدَمَ علی صُورته و از سوی دیگر، خداوند کریم است و کریم، همواره میبخشد و لطف میکند، بیآنکه دلیل آن را بجوید. پس بنده را به حضرتش بار هست و از پذیرش او نومید نباید بود.
محمد غزالى بحثى بسیار مفصل و مدلل در معنى محبت و اسباب حدوث آن کرده و دلایل مخالفین را از بن فرو ریخته است و مطابق نظر او عشق متوجه کمال است از هر نوع که باشد و چون کمال مطلق، خاص ذات حق راست بنا برین او از همه چیز بمعشوقیت سزاوار تر است. مولانا این عقیده را که وصول بحق از جهت مباینت کلى حق و خلق ممکن نیست در این بیت مطرح ساخته و بدلیلى اقناعى آن را رد کرده است، دلیلش اینست که خدا را کریم مىگویند و کریم آنست که خواهنده را بىوسیلت عطا دهد و یا آن که طالب را نومید نگرداند و یا بخشنده را گویند و مىدانیم که بخشش خدا موقوف علت نیست پس بهر معنى که باشد کار با وى دشوار نیست و خود راه را بر عاشق آسان مىگرداند و طریق وصول را بدو نشان مىدهد و بوصال مىرساند. [2]
( 223) کشتن آن مرد بر دست حکیم |
|
نى پى اومید بود و نى ز بیم |
( 224) او نکشتش از براى طبع شاه |
|
تا نیامد امر و الهام اله |
( 225) آن پسر را کش خضر ببرید حلق |
|
سِرّ آن را درنیابد عام ِخلق |
الهام: در لغت بمعنى اعلام و تلقین و اصطلاحا، القا و ظهور معنى است در دل بطریق فیض و بدون اکتساب و فکر و تفاوت آن با وحى در جهات ذیل است: 1- الهام از جنس کشف معنوى است بخلاف وحى که از جنس کشف شهودى است. 2- الهام براى نبى و غیر نبى حاصل مىشود ولى وحى بعقیدهى متکلمین اختصاص به نبى دارد. 3- در الهام تبلیغ شرط نیست و وحى مشروط بتبلیغ است.[3]
خِضر: نام یکى از پیغمبران یا اولیاست که موسى با وى ملاقات نمود و این نام در قرآن کریم نیامده است و تنها چیزى که هست وصف او بعبودیت و حصول علم لدنى است[4] . این بیت اشاره است بمضمون آیهى شریفه:« فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً» [5].
( 223) حکیم مرد زرگر را براى جلب نفع یا دفع ضرر نکشت.( 224) و براى خوش آمد شاه هم نبود بلکه تا الهام خداوندى باو نرسید باین کار اقدام نکرد. ( 225) آن پسرى را که حضرت خضر سر برید سرى در او بود که مردمان عادى قادر بدرک آن نیستند.
مولانا ازاین ابیات شروع کرده است بدفاع از حکیم بدین گونه که قتل زرگر بر دست وى مبنى بر غرض شخصى و بطمع جاه و مال و ترس عقوبت نبود بلکه آن کار را بفرمان خدا کرد و فرمان خدا همواره بمصلحت مقرون است.
[1] - سوره حجر، آیهْ 29
[2] - احیاء العلوم، ج 4، ص 299- 286.
[3] - احیاء العلوم، چاپ مصر، ج 3، ص 14،
[4] - الکهف، آیهى 65
[5] - الکهف، آیهى 74
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |