( 460)خواند عیسی نام حق بر استخوان |
|
از برای التماس آن جوان |
( 461)حکم یزدان از پی آن خام مرد |
|
صورت آن استخوان را زنده کرد |
( 462)از میان بر جست یک شیر سیاه |
|
پنجه بر زد کرد نقشش را تباه |
( 463)کلهاش بر کند مغزش ریخت زود |
|
همچو جوزی کاندرو مغزی نبود |
( 464)گر ورا مغزی بدی ز اشکستنش |
|
خود نبودی نقص إلّا بر تنش |
( 465)گفت عیسی چون شتابش کوفتی |
|
گفت: زآنرو که تو زو آشوفتی |
( 466)گفت عیسی چون نخوردی خون مرد |
|
گفت در قسمت نبودم رزق خورد |
( 467)ای بسا کس همچو آن شیر ژیان |
|
صید خود ناخورده رفته از جهان |
( 468)قسمتش کاهی نه و حرصش چو کوه |
|
وجه نَه و کرده تحصیل وجوه |
نام حق: اسم اعظم، نام بزرگ خدا.
التماس: درخواست توأم با اصرار.
خام مرد: به کمال نارسیده، نادان.
تباه کردن نقش: خرد کردن کالبد، کوفتن جسد.
جَوز: گردو. و اینجا استعارت از جسم است و مغز استعارت از روح و عقل.
جوزها بشکست و آن کآن مغز داشت بعدِ کُشتن روحِ پاک نغز داشت
کُشتن و مردن که بر نقش تن است چون انار و سیب را بشکستن است
707- 706 / د / 1
رزقِ خَورد: روزى خوردن. شیر از آن جهت خون مرد را نخورد که روزى هر جاندار در این جهان تا پایان زندگى طبیعى اوست و شیر در زندگى از آن روزى برخوردار شده بود. اشاره دارد بهفرمودهى رسول اکرم (ص): «إنَّ الرُّوحَ الأَمِینَ جَبرئیل أَخبَرَنِى عَن رَبِّى تَبارَکَ وَ تَعالى أنَّهُ لَن تَمُوتَ نَفسٌ حَتَّى تَستَکمِلَ رِزقَها أَلا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أجمِلُوا فِى الطَّلَبِ: رَوح الامین از پروردگارم تبارک و تعالى مرا خبر داد که هیچ تن نمیرد تا روزى خود به کمال بگیرد. هان پس از خدا بپرهیزید و نیکو درخواست کنید.»[1]
حِرص: از صفات ذمیمه است، و آن خواستار شدن روزى غیر مقدّر است. و از بدترین صفات است. على (ع) مىفرماید: «بخل و ترس و آز، سرشتهایى جداست که فراهم آورنده آنها بد گمانى به خداست.»[2] و نیز فرماید: «و آز و خود بینى و رشک، موجب بىپروا افتادن است در گناهان.»[3]
وجه: به معنی شایستگی در نظر خداوند وداشتن حق در تقدیر الهی است.
وجه نه...: چیزى براى او مقدر نشده و او مىکوشد تا مال گرد آورد. و از این معنى است فرمودهى على (ع): «پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزىِ هر روز، تو را بس است. پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید، خداى بزرگ در فرداى هر روز آن چه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست پس غم تو بر آن چه از آن تو نیست چیست؟»[4] «دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم.»[5] حریص مىکوشد مالهایى را گرد آورد که هزینه کردن آن براى وى مقدر نشده است.
وجوه: به معنی امکانات ظاهری ودنیایی است که او نمی تواند از آنها بهره گیرد.
( 460) حضرت عیسى در نتیجه التماس و خواهش آن جوان ابله نام مبارک حق را بر استخوان خواند. ( 461) و بحکم خداوند استخوان بصورت اولیه زنده شد. ( 462) یک شیر سیاهى بود که ناگاه بر جوان حمله کرد. ( 463) و سر او را کنده و کلهاش را که چون گردوى بىمغز بود متلاشى کرد. ( 464) البته اگر این جوان مغزى داشت این صدمه فقط بتن او مىرسید. ( 465) عیسى بشیر فرمود براى چه باین زودى و با عجله باو حمله کردى گفت براى اینکه تو از او دل خور بودى. ( 466) فرمود پس چرا خون او را نخوردى گفت روزى من تمام شده و خون این مرد در قسمت روزى من نبود. ( 467) بسا اشخاص که مثل آن شیر صید خود را نخورده از جهان مىروند . ( 468) قسمتش باندازه کاه نیست و حرصش چون کوه است و بدون جهت کالا و نقد از هر طایفه بدست آورده . (- و مبلغى مال جمع کرده خود سوى گور شتافته و دیگران در ماتم او از آن مال سور بپا کردهاند .
حضرت عیسی به دلیل اصرار آن جوان، نام شریف حق را بر استخوان خواند و به امر الهی صورت استخوانهای پوسیده زنده شد. ناگهان شیری سیاه از آن میان برجست و پنجهای زد. سر آن ابله را از تن کند و مغزش را روی زمین ریخت. سر او مانند گردویی پوک و میان تهی بود و در واقع هیچ مغزی نداشت. مولانا میگوید: کسی که مغز دارد اگر شیر او را شکار کند فقط تنش دچار نقص یا نابودی میشود، ولی روح آگاه او زیان نمیبیند. عیسی به شیر گفت: چرا اینقدر سریع او را درهم کوبیدی؟ شیر گفت: به دلیل اینکه تو به دست او خشمگین و پریشان حال شدی. حضرت گفت: چرا خون این مرد را نخوردی؟ پاسخ داد: در قسمتم مقدّر نشده بود که این رزق و روزی را بخورم. چه بسیارند انسانهایی که مانند این شیر خشمگین و مهاجم، هنوز شکار خود را نخورده از دنیا رفتهاند. حتی به اندازه کاهی نصیب و قسمت ندارد، ولی آزمندی و حرص مانند کوه، سترگ و عظیم است. او در نزد حق آبرویی ندارد ولی ثروت و اموال بیشماری به دست آورده است. و از این معنى است فرموده على (ع): «به یقین بدانید که خدا بندهاش را- هر چند چاره اندیشىاش نیرومند بود و جست و جویش به نهایت و قوى در ترفند، بیش از آن چه در ذکر حکیم (قرآن) براى او نگاشته مقرر نداشته.»[6]
[1] - (بحار الانوار، ج 100، ص 28، از امالى صدوق)
[2] - (نهج البلاغه، نامه 53)
[3] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 371)
[4] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 379)
[5] - (سعدى، گلستان، ص 182)
[6] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 273)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |