[ و اشعث پسر قیس را که فرزندش مرده بود چنین تعزیت فرمود : ] اشعث اگر بر پسرت اندوهگینى ، سزاوارى به خاطر پیوندى که با او دارى ، و اگر شکیبا باشى هر مصیبت را نزد خدا پاداشى است . اشعث اگر شکیبایى پیش گیرى حکم خدا بر تو رفته است و مزد دارى ، و اگر بى تابى کنى تقدیر الهى بر تو جارى است و گناهکارى . پسرت تو را شاد مى‏داشت و براى تو بلا بود و آزمایش ، و تو را اندوهگین ساخت و آن پاداش است و آمرزش . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم (60)
سه شنبه 93 مهر 1 , ساعت 9:57 عصر  

( 469)ای میسّر کرده ما را در جهان

 

سخره و بیگار، ما را وا رهان

(70)طعمه بنموده به ما، وآن بوده شست

 

آن‌چنان بنما به ما آن را که هست

( 471)گفت آن شیر ای مسیحا این شکار

 

بود خالص از برای اعتبار

( 472)گر مرا روزی بدی اندر جهان

 

خود چه کارستی مرا با مردگان

( 473)این سزای آن‌که یابد آب صاف

 

همچو خر در جو بمیزد از گزاف

( 474)گر بداند قیمت آن جوی خر

 

او به جای پا نهد در جوی سر

( 475)او بیابد آن‌چنان پیغمبری

 

میر آبی، زندگانی‌پروری

( 476)چون نمیرد پیش او کز امر کن

 

ای امیر آب ما را زنده کن

( 477)هین سگ این نفس را زنده مخواه

 

کو عدوّ جان توست از دیرگاه

( 478)خاک بر سر استخوانی را که آن

 

مانع این سگ بود از صید جان

( 479)سگ نه‌ای بر استخوان چون عاشقی

 

دیوچه‌وار از چه بر خون عاشقی

 

مُیَسَّر: آسان و آماده.

سُخرَه: آن که کار بى‏مزد کند، فرمانبر.

بیگار: کار بى‏مزد، کار بى‏اجرت.

شَست: قلاّب که بدان ماهى گیرند.

آن چنان بنما: برگرفته است از حدیث «اللَّهُمَّ أرِنِى الدُّنیا کَما تُرِیها صالِحِى عِبادَکَ: خدایا دنیا را آن چنان به من بنما که بندگان صالح خود را مى‏نمایانى.»[1] و عبارتى دیگر هست: «اللَّهُمَّ أرِنَا الدُّنیا کَما هِى.» و نیز با این حدیث مناسب است که «إنَّ داوُد قالَ یا رَبِّ أرِنِى الحَقّ کَما هُوَ عِندَکَ حَتّى أقضِىَ بهِ»[2] خدایا، ما را از این بى‏هوده کاریها که بدان خو گرفته‏ایم، دام را دانه و قلاّب را طعمه انگاشته‏ایم وارهان و ما را به خود وامگذار و دنیا را چنان که هست و حقیقت آن است به ما نشان ده.

استخوان:استعارت از متاع دنیا، منافع مادی و این جهانی است که سگ نفس‌ را به دنبال خود می‏کشاند و نمی‏گذارد در پی معنویت باشد.

صید جان: یعنی در پی مسائل روحی و معنوی رفتن و به آنها دست یافتن.

خالِص: فقط، تنها.

اعتبار: پند گرفتن.

با مردگان کار داشتن: در شمار مردگان در آمدن. (چرا بایستى بمیرم؟ چرا مى‏مردم؟) روزى خوردن هر زنده از زمانى است که در این جهان آید تا هنگامى که از آن رخت بر بندد، و به جهان مردگان رود .

أمرِ کُن: اشاره است به آیه «إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ: همانا گفته ما چیزى را آن گاه که بخواهیم آن را، این است که آن را بگوییم باش، پس مى‏باشد». [3]

سگ نفس: نفس بهیمى در اصطلاح عارفان به سگ تشبیه شده است هم از جهت پستى آن برابر روح، و هم از جهت خوى درندگى و غضب که نفس راست، و هم از جهت بسنده کردن آن بر طعمه‏هاى دنیوى و نادیده گرفتن غذاهاى روحى.

عَدُوِّ جان توست: برگرفته است از حدیث «أعدَى عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتِى بَینَ جَنبَیک: دشمن‏ترین دشمنانت نفس توست که میان دو پهلوى توست.»[4] و نیز این حدیث: «أفضَلُ الجِهادِ مَن جاهَد نَفسَهُ الَّتِى بَینَ جَنبَبه.»[5]

دیوچه: زالو.

( 469) اى کسى که به آسانى ما را باین جهان آورده‏اى سخره و بیگار را از ما دور کن‏. ( 470) اى آن که طعمه بما مى‏نمایانى تا در پى او رویم طعمه را بما چنان که هست بنما و آن چه طعمه ما است بما نشان بده تا بى‏هوده کوشش نکنیم‏. ( 471) شیر گفت اى مسیح این شکار فقط براى عبرت بود . ( 472) اگر من در این جهان روزى داشتم با مردگان چه کارم بود . ( 473) این سزاى آن کسى است که چون به آب صاف مى‏رسد مثل خر اول جوى را با بول آلوده مى‏کند. ( 474) اگر خر قیمت آب را مى‏دانست بجاى پا سر در جوى مى‏نهاد. ( 475) او چنین پیغمبرى مى‏یابد که آب حیات بدست او بوده و پروردگار زندگى است‏. ( 476) چگونه در مقابل او نمى‏میرد و با او تکلیف مى‏کند که ما را زنده کن‏ . ( 477) حذر کن که براى سگ نفس زندگى طلب کنى که او از قدیم دشمن جان تو بوده است .( 478) خاک بر سر استخوانى که این سگ را از صید جان مانع است‏ . ( 479) اگر سگ نیستى چرا عاشق استخوانى؟ اگر زالو نیستى براى چه عاشق خون هستى‏.

ای خدایی که کارهای دشوار را برای ما در جهان آسان کرده‏ای! ما را از کارهای بی‏فایده نجات ده. چه بسا آن چه به نظر ما شکار می‏نماید و خیال می‏کنیم که به طعمه ‌هایی دست یازیده‌ایم در واقع دام است. خداوندا! هر چیزی را آن‌گونه که هست به ما نشان بده.

شیر خشمگین گفت: ای مسیح، این شخص را که کشتم و نخوردمش، این کار فقط برای عبرت مردم بود. اگر در این جهان روزی و نصیبی برای من بود با مردگان چه کار داشتم، اگر من در دنیا نصیب داشتم که در میان اموات نمی‏‏خوابیدم. مولانا می‏گوید: این است سزای کسی که آب زلال را می‌یابد، اما از روی نادانی مانند الاغ در آن ادرار می‌کند. اگر الاغ ارزش آن چشمه را می‌دانست، مسلّماً به جای پا نهادن‌ در جوی، سر می‏نهاد. اگر آن ابله چنان پیامبری یابد که فرمانروای آب حیات و زندگی‌بخش باشد، چرا در برابر آن پیامبر جان نبازد و نگوید: ای فرمانروای آب حیات! ما را به فرمان حق‌ زنده کن. او با پیامبری ملاقات کرده بود که می‏توانست به جان‌ها آب حیات طیبه بخشد، ولی از سرِ نادانی از آن حضرت تنها می‏خواهد اجسام و ابدان را حیات ببخشد.

به‌هوش باش و سگ نفس خود را زنده مخواه که او از زمان‌های پیشین و ادوار دیرین، دشمن جان و روح تو بوده است. نفس که منبع تمام علایق مادی و این جهانی است به سگ تشبیه شده است. مولانا به این حدیث نبوی نظر دارد: «اعدی عدوّک نفسک التی بین جنبیک».

معنای ابیات پایانی این است که تمام همّ و غمّ انسان‌های آزمند و دنیاپرست، تیمار تن و پروردن بدن است و به دنبال صید معانی و کسب معالی نمی‏‏باشند. مولانا می‏گوید: اگر واقعاً سگ نیستی، پس چرا شیفتهْ استخوانی و چرا مانند زالو به مکیدن خون، حریص و آزمندی.



[1] - (احادیث مثنوى، ص 45)

[2] - (بحار الانوار، ج 14، ص 10)

[3] - سوره نحل،آیه 40

[4] - (احادیث مثنوى، ص 9)

[5] - (بحار الانوار، ج 67، ص 65، از معانى الاخبار، ص 160، امالى صدوق، ص 279)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 516 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402142 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]