( 480)آن چه چشماست آن که بیناییش نیست؟ |
|
ز امتحانها جز که رسواییش نیست |
( 481)سهو باشد ظنها را گاه گاه |
|
این چه ظن است این که کور آمد راه |
( 482)دیده آ بر دیگران نوحهگری |
|
مدتی بنشین و بر خود میگری |
( 483)ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود |
|
زآن که شمع از گریه روشنتر شود |
( 484)هر کجا نوحه کنند آنجا نشین |
|
زآن که تو اولیتری اندر حنین |
( 485)زآنکه ایشان در فراق فانیاند |
|
غافل از لعل بقای کانیاند |
( 486)زآنکه بر دل نقش تقلید است بند |
|
رو به آب چشم بندش را بِرَند |
ظن ها: یعنی معلومات اهل ظاهر که آگاهی آنها آگاهی نیست، گمان و وهم است.
آ: حرف ندا. دیده آ: اى دیده، خطاب مولانا متوجه کسی است که از حقیقت آگاهی دارد.
گریه شمع: استعاره از قطرههایى که پس از سوختن و آب شدن بر شمع مىنشیند .
حَنِین: ناله.
لعل بقا: استعاره از روح که جاویدان است. و در آن اشاره ای است به آیه «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اَللَّهِ باقٍ»: آن چه نزد شماست، از میان مىرود و آن چه نزد خداست مىماند».[1]
خانه بر کَن کز عقیق این یمن صد هزاران خانه شاید ساختن
2540 / د / 4
کانى: (منسوب به کان) معدنى.
برند: فعل امر از مصدر « رندیدن» به معنای تراشیدن و فروریختن است.
( 480) این چه چشمى است که بینایى ندارد و در امتحان رسوایى بار مىآورد. ( 481) گمانها گاهى بخطا مىروند و سهو مىکنند این چگونه گمانى است که در راه بکلى کور است و همیشه بخطا مىرود. ( 482) بارها بدیگران نوحهگرى کردهاى مدتى هم بحال خود گریه کن. ( 483) از گریه ابر شاخههاى خشک سبز و خرم مىگردد و نور شمع بوسیله گریه بیشتر و روشنتر مىشود. ( 484) هر جا که نوحهگرى مىکنند در آن جا بنشین زیرا که تو اولیترى که ناله کنى.( 482) چون دیگران در جدایى از یک فانى مىگریند و از گوهر بقا بىخبرند . ( 483) نقش تقلید در دل تو سدى ایجاد کرده تو با آب چشم این بند را بتدریج خراب کن .
مولانا پیرامون ارزش و اهمیت گریه و زاری (اشک بیقراری) میگوید: کسی که به حقیقت آگاهی دارد، باید بداند که گریه، درخت معرفت را سبزتر و شمع درونش را روشنتر میکند. مولانا به چنین کسی میگوید: هر جا دیگران شیون میکنند تو همراهی کن، زیرا آنها برای چیزی گریه میکنند که فانی و دنیایی است و از گنجینههای حیات جاودان معنوی بیخبرند؛ تو که از عالم بقا خبرداری و میدانی که در پیوستن به حق جاودانگی است، باید برای آن، بیشتر ناله و زاری کنی. مولانا میگوید: بسیاری از این گریهها و بیقراریها بر امور ناپایدار است و دلیلش این است که دلها اسیر تقلید است و هرچه دیگران در پی آن هستند، ما نیز برای آن ناله سر میدهیم. تقلید مانند سدّی است که آن را با سیلاب اشک باید ویران کرد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |