( 227) آن که جان بخشد، اگر بکشد رواست |
|
نایب است و دست او دست خداست |
( 228) همچو اسماعیل پیشش سر بنه |
|
شاد و خندان پیش تیغش جان بده |
( 229)تا بماند جانت خندان تا ابد |
|
همچو جان پاک احمد با احد |
( 230)عاشقان جام فرح آن گه کَشند |
|
که به دست خویش خوبانشان کُشند |
( 231) شاه آن خون از پى شهوت نکرد |
|
تو رها کن بد گمانى و نبرد |
( 232) تو گمان بردى که کرد آلودگى |
|
در صفا، غش کى هلد پالودگى |
آن که جان بخشد اگر بکشد رواست : منظور این است که آن کسی که از حق وحی وجواب به او می رسد، می تواند پیامبری یا ولیی باشد، وبه هرحال به کار او اعتراض وارد نیست:
شیشه گر کو بدمى صد قدح و جام کند قدحى گر شکند زو نتوان گشت برى
دیوان، ب 30503
نایب است و دست او دست خداست : ناظر است به آیهى شریفه:«إِنَّ اَلَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اَللَّهَ یَدُ اَللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ »[1]
همچو اسماعیل: اشاره است به داستان ابراهیم که فرزندش را مىخواست قربان کند ولى خداوند، گوسفندى بفداى او فرستاد و آن داستان مذکور است در سورهى الصافات[2] و مفسرین در نام آن فرزند اختلاف کرده و بعضى اسحاق و عدهاى اسماعیل دانستهاند و بعقیدهى مفسرین شیعه قول اخیر رجحان دارد.[3]
خون کردن: خون ریختن، کشتن، و بدین مناسبت قاتل را خونى مىگویند.
در صفا غش کى هلد پالودگى: یعنی توجه او به خداوند، اورا از پلیدی شهوت پاک کرده و پالودگی وپاکی نمی گذارد که درصفای درونی مرد، غلّ وغشیّ راه یابد.
( 227) کسى که جان مىبخشد اگر هم بکشد بخطا نرفته و شایستگى این عمل را دارد او نایب حق است و دست او دست خدا است. ( 228) اگر چنین بزرگوارى قصد کشتن تو را کرد مثل اسماعیل ع که در مقابل تیغ پدرش حضرت ابراهیم تسلیم محض شد تو نیز خود را تسلیم کرده با کمال بشاشت در زیر تیغ او جان تسلیم کن. ( 229) در مقابل او سر تسلیم فرود آر تا جان تو تا ابد خندان و خوش دل باشد چنانچه جان حضرت احمد در جوار حضرت احدیت خوش دل و خوشحال است.( 230) عشاق حقیقى آن زمان جام فرح و خوشحالى مىنوشند که معشوق با دست خود بکشتن آنها قیام کند.( 231) در باره شاه بد گمان مباش که او این کار را از روى شهوت بجا نیاورد.( 232) گمان مبر که گوهر پاک شاه با این کار گردآلود شد زیرا حقیقتى را که صفاى محض و خلوص مطلق است غش چگونه آلوده مىکند.() مبادا گمان بد در باره او ببرى که آیه شریفه:« إِنَّ بَعْضَ اَلظَّنِّ إِثْمٌ » این قبیل گمانها را گناه شمرده است.
در این ابیات نیزمولانا دفاع از پادشاه را که آمر بود و قتل زرگر بفرمان وى صورت گرفت تعقیب مىکند بدین گونه که آن قتل و آن فرمان از کسى صادر شد که بکلى از اغراض نفسانى پاک بود و بیخ آرزو و شهوت را بر کنده بود و آن خون براى آن ریخته شد که مصلحت مقتول در آن بود و یا آن که بر وفق صلاح کلى انجام گرفت مانند آن چه انبیا و مصلحین بشریت مىکنند و ما بر ایشان اعتراض نتوانیم کرد یا عملى که طبیب حاذق براى مصلحت شخص بیمار و یا جلوگیرى از انتشار بیمارى مىکند و آن همه در قانون اجتماع مقبول بلکه ممدوح است و چون پادشاه خویش را از غرض شخصى پاک کرده بود پس فرمان وى بجا و در محل قبول اتفاق افتاد.
[1] - الفتح، آیهى 10
[2] - آیهى 107- 101
[3] - تفسیر طبرى، ج 23 ص 49- 46 و تبیان از ابو جعفر طوسى، ج 2، ص 495
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |