( 496)از محقق تا مقلد فرقهاست |
|
کین چو داوودست و آن دیگر صداست |
( 497)منبع گفتار این سوزی بود |
|
وان مقلد کهنهآموزی بود |
( 498)هین مشو غره بدان گفت حزین |
|
بار بر گاو است و بر گردون حنین |
( 499)هم مقلد نیست محروم از ثواب |
|
نوحهگر را مزد باشد در حساب |
( 500)کافر و مؤمن، خدا گویند لیک |
|
درمیان هر دو فرقی هست نیک |
( 501)آن گدا گوید خدا از بهر نان |
|
متقی گوید خدا از عین جان |
( 502)گر بدانستی گدا از گفت خویش |
|
پیش چشم او نه کم ماندی نه بیش |
( 503)سالها گوید خدا آن نانخواه |
|
همچو خر مصحف کشد از بهر کاه |
( 504)گر بدل در تافتی گفت لبش |
|
ذره ذره گشته بودی قالبش |
( 505)نام دیوی ره برد در ساحری |
|
تو به نام حق پشیزی میبری |
چو داود: براى آگاهى از قصّه داود (ع) و منعکس شدن آواز او در کوه نگاه کنید به: تفسیرها، سوره سبا، ذیل آیه:«وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ »:و ما به داوود از سوى خود فضیلتى بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوهها و پرندگان گفتیم:) اى کوهها و اى پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را براى او نرم کردیم.[1]
کهنه آموز: کهنه کار، حرفهاى. کسی است که مطالب پیشپا افتاده و از ارزش افتاده را میآموزد و بازگو میکند.
بار: کنایه از سنگینى.
گردون: گردونه. چرخ که براى خرد کردن دانه یا کشیدن روغن، گاو را بر آن مىبستند.
عَینِ جان: صمیم دل.
کم و بیش: کنایه از مال دنیا، اندک یا فراوان.
نان خواه: کنایه از گدا.
مُصحَف کشیدن: برگرفته است از آیه« مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ اَلْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»: مثل حاملان تورات (دانشمندان جهود) همچون خر است که سفرها (دفتر) با خود برد.»[2]
ذَرَّه ذرّه شدن قالب: اشاره است به آیه «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا اَلْقُرْءانَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اَللَّهِ: اگر این قرآن را بر کوهى فرو مىفرستادیم کوه را مىدیدى فروتن، شکافته از ترس خدا.»[3]
نام دیو: اشارت به وردى است که ساحران خوانند و سحر خود را آشکار سازند تا مردم را بفریبند.
پشیز: پول خرد.
( 496) مقلد با محقق فرقهاى فراوان دارد آواز محقق چون آواز داود و ناله مقلد چون انعکاس آواز است . ( 497) منبع گفتار محقق سوز دل و منشأ سخنان مقلد چیزى است که از قدیم یاد گرفته . ( 498) بگفته سوزناک مقلد مغرور مشو دیدهاى که بر سر گاو چاه بار را گاو مىکشد و ناله از چرخ چاه بگوش مىرسد . ( 499) ولى مقلد هم از ثواب محروم نیست زیرا نوحهگر هم اجرتى دارد . ( 500) کافر و مؤمن هر دو کلمه خدا بر زبان دارند ولى با هم فرق زیادى دارند . ( 501) گدا براى نان خدا مىگوید ولى شخص پرهیزکار از جان و دل نام خدا مىبرد . ( 502) اگر گدا از کلمهاى که مىگوید خبر داشت کم و بیش عالم از نظرش محو مىشد . ( 503) کسى که نان مىخواهد سالها خدا خدا مىگوید مثل خرى که بار قرآن بدوش مىکشد براى اینکه در منزلگاه کاه باو بدهند ( 504) اگر آن چه لب او مىگوید بدل مىتابید قالبش از هم متلاشى مىگردید . ( 505) نام دیو در سحر راه مردم مىزند تو اى مقلد بنام حق پشیزى بدست مىآورى؟.
محقق کسی است که در طریقت پیش رفته و به حقیقت رسیده و مقلد کسی است که سخنانی در اینباره میگوید و ادای مردان حق را در میآورد. در این ابیات، مولانا این دو را مقایسه میکند. محقق، مانند حضرت داود نبی، منبع صوت خوشند و مقلدان، مانند انعکاس صدا در کوهستان. منبع و منشأ سخن محقق، سوزدل و اخلاص است، ولی مقلد جوششی ندارد جز تکرار معانی بلند بر مردم. مولانا میگوید: ای شنونده! آگاه باش مبادا گول سخنان اندوهبار آن مقلد را بخوری؛ برای مثال: بار را گاو برمیدارد، ولی گاری ناله سر میدهد. البته برای آنکه دوست نداریم مقلدان را ناامید کرده باشیم، مقلد از ثواب پاداش محروم نیست، بلکه نوحهگران را نیز در روز حساب مزد میدهند. با اینحال، همین که به تقلید، خداخدا میگوید، از ثواب محروم نیست.
به عنوان مثال: گدا برای رسیدن به نان، خدا خدا میگوید، ولی انسان با تقوا از صمیم دل و جان، خدا را صدا میزند؛ آن گدای نان هم اگر میدانست که خدا گفتن او چه معنای بزرگی دارد، کم و بیش این جهان مادی را از یاد میبرد. مولانا میگوید: خدا گفتن او مثل این است که مجلدات قرآن را برخری بار کنند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |