درمآخذ قصص و تمثیلات مثنوى، دو حکایت کوتاه آمده است که هر دو خرِ مهمان را می کشند وبرای پذیرایی از او به کار می برند. این دو حکایت زمینه یی مشابه قصّهْ مولانا را داراست اما آنچه مولانا می آورد حکایتی است بسیار لطیف تر وپرورده تر.[1]
( 517) صوفیای در خانقاه از ره رسید |
|
مرکب خود برد و در آخُر کشید |
( 518)آبکش داد و علف از دست خویش |
|
نه چنان صوفی که ما گفتیم پیش |
( 519)احتیاطش کرد از سهو و خُباط |
|
چون قضا آید چه سود است احتیاط |
( 520)صوفیان تقصیر بودند و فقیر |
|
کاد فقر ان یعی کفراً یُبیر |
( 521)ای توانگر که تو سیری هین مخند |
|
بر کژی آن فقیر دردمند |
( 522)از سر تقصیر آن صوفی رمه |
|
خرفروشی در گرفتند آن همه |
( 523)کز ضرورت هست مرداری مباح |
|
بس فسادی کز ضرورت شد صلاح |
( 524)هم در آن دم آن خرک بفروختند |
|
لوت آوردند و شمع افروختند |
( 525)ولوله افتاد اندر خانقه |
|
کامشبان لوت و سماع است و شرَه |
( 526)چند ازین صبر و ازین سه روزه چند |
|
چند ازین زنبیل و این دریوزه چند |
خُباط: یعنی فراموشی
چون قضا آید چه سود است احتیاط: اشاره دارد به حدیث نبوی(ص): «انّ الله اذا اراد انفاذ امر سلب کُلّ ذی لبّ لبّه».[2]
کاد فقر: اشاره دارد به حدیث نبوی(ص): «کاد الفقر ان یکون کفرا؛ چه بسیار که فقر و ناداری کفری پدید میآورد که نابود کننده است»[3]
لوت:یعنی غذای لذیذ، غذایی است که از گوشت ومواد پخته دیگر درست می کنند ودر پاره های نان می پیچند.
سَماع:از آداب تربیت در خانقاه است ودرآن به شرط وجود لوازم وشایستگی های روحی ومعنوی، ساز وآواز با برجستن وپایکوبی همراه است.
شره:یعنی حرص و آز، در این جا به معنی پر خوری به کار رفته است، در تداول امروز : بخور بخور.
سه روزه: یعنی روزهْ سه گانه که سه روز پیاپی را به هم بپیوندند وافطار نکنند.
دریوزه: یعنی ناداری و گدایی کردن است، فقر وفلاکت.
( 517) صوفى مسافرى از راه رسیده وارد خانقاهى شد و مرکب خود را در آخورى بست. ( 518) بر خلاف صوفى که قبلا گفتیم آب و علف خر خود را با دست خود داد. ( 519) احتیاط بجا آورد که بمرکبش خطرى نرسد ولى چون قضا بیاید احتیاط چه سودى دارد. ( 520) صوفیان خانقاه درویش و فقیر بودند و فقر نزدیک است که بکفر منتهى گردد [اشاره بحدیث کاد الفقر ان یکون کفرا] و درویش را هلاک کند. ( 521) اى آن که توانگر هستى تو که شکمت پر است بر کجى و بىاعتدالى فقراى دردمند مخند و آنان را ملامت نکن. ( 522) گروه صوفیان از راه خطا بناى فروختن خر را گذاشتند. ( 523) بلى در موقع ضرورت مردارى مباح مىشود و بس کارهاى بد که در موقع ضرورت انجام آنها صلاح است. ( 524) همین که مصمم شدند فوراً خر را فروخته و از بهاى آن طعامهاى لذیذ حاضر کردند و شمعهاى فراوان روشن نمودند. ( 525) در خانقاه ولوله افتاد که امشب سور و سرورى بپا است غذاهاى لذیذ و آوازهاى خوش و سرودهاى دل کش وقت آن است که صوفیان از غذاهاى لذیذ و رقص و آواز و بىخودى و حیرانى از عشق و حال استفاده کنند. ( 526) مىگفتند تا کى صبر کنیم و قناعت پیشه نموده گرسنگى بکشیم و زنبیل بدست گدائى کنیم.
مولانا به مناسبت بحث تقلید، وآشکار سازی آفت تقلید، حکایتِ وارد شدن صوفیای به خانقاه را نقل میکند و میگوید: این صوفی مثل صوفی حکایت قبلی سهلانگار نبود. خرش را برد در آخور بست و با دست خود آب و علف به حیوان داد. صوفی برای اینکه مبادا مرکبش کم و کسری داشته باشد، احتیاط کرد که دچار سهو و خطا نشود، ولی هنگامی که قضا بیاید، احتیاط چه فایدهای دارد؟ مولانا در معنای بیت اشاره به این حدیث دارد که: «انّ الله اذا اراد انفاذ امر سلب کُلّ ذی لبّ لبّه». او میگوید: صوفیان مقیم خانقاه، تهیدست و فقیر بودند و برای پذیرایی مهمان از راه رسیده، چیزی نداشتند. فقری که خانمانسوز بود، کفرآور است، همانگونه که در حدیث آمده است که: «کاد الفقر ان یکون کفرا؛ چه بسیار که فقر و ناداری کفری پدید میآورد که نابود کننده است» . مولانا در صدد رفع اتهام حرامخواری از صوفیانی است که از سرناچاری، برای تهیهْ غذای خودشان, خر مهمان را بدون اجازهْ وی فروختند، برمیآید و میگوید: بر اثر اضطرار در شریعت، حتی خوردن گوشت مردار نیز جایز و مباح میشود و بسیاری از کارهای ناروا بر اثر ضرورت، روا به شمار میآید؛ در حقیقت اشاره دارد به آیهْ 173 سورهْ بقره و آیهْ 3 سورهْ مائده که خلاصهْ مفاد آیه، این است: در هنگامی که از گرسنگی بیم مرگ باشد، شریعت اجازه میدهد که از مواد حرام نیز بخورند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |