مکانت انسان
( 615)تو مکانی، اصل تو در لامکان |
|
این دکان بر بند و بگشا آن دکان |
( 616)شش جهت مگریز، زیرا در جهات |
|
شش در است و ششدره مات است مات |
مکانى: داراى حَیِّز. که در مکان جا دارد. محدود به جسم.
اصل: روح، و آن چه حقیقت آدمى بدان است.
لا مکان: خارج از محدوده عالم، که در مکان نیست، نامحدود، عالم بالا.
این دکان: کنایه از عالم جسمانى. توجه به جسم و پى عقل معاش بودن.
آن دکان: عالم فوق عالم جسمانى.
بگشا آن دکان: یعنی بکوش که آن عالم را بشناسی و تا زمانیکه اسیر این عالم محدود هستی به حقیقت نمیرسی و از هر سویی که بگریزی به بنبست بر میخوری.
شش جهت گریختن: کنایه از این سو و آن سو رفتن، به این در و آن در زدن.
ششدره: اصطلاح نرد است، به این معنا که یک طرف بازی در هر ششخانه نرد راه مهرههای حریف را ببندد.
ششدره بودن: کنایه از محبوس بودن، که تا آدمى در این عالم است همچون زندانى است.
مات: اصطلاح شطرنج، و آن هنگامى است که راه گردش در خانهها براى مهره شاه بسته باشد.
هر چند در این جهان به سر مىبرى اما از عالم لاهوتى نه از جهان ناسوت.
( 615) تو در مکانى و اصل تو در لا مکان است دکان مکان را ببند و آن دکان را باز کن. ( 616) بشش جهت نگریز براى اینکه در جهت شش در است و از شش طرف مات خواهى شد.
حقیقت انسان لامکان است، چون خلیفةالله و مظهر اسماءالله است. مولانا میگوید: تو مانند هر موجود جهان مادی، یک جزء این عالم محدودیت و تعیّن هستی. اما اصل همه این وجودهای مقید و محدود در عالم بینهایت و لامکان است. پس تا در این جهانى، بکوش تا با عبادت و تحمل ریاضت خود را از عالم محدود برهانى و به نامحدود رسانى:
تو را ز کنگره عرش مىزنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
(حافظ)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |