[ و چون زیاد بن ابیه را به جاى عبد اللّه پسر عباس به فارس و شهرهاى تابع آن حکومت داد ، در گفتارى دراز که او را از گرفتن خراج پیش از رسیدن وقت آن نهى فرمود گفت : ] کار به عدالت کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم رعیت را به آوارگى وادارد و بیدادگرى شمشیر را در میان آرد . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم(79)
دوشنبه 93 آبان 5 , ساعت 10:57 صبح  

( 640)اَستَعیذُ الله مِن شیطانه

 

قد هلکنا آه من طغیانه

( 641)یک سگ است و در هزاران می‌رود

 

هر که در وی رفت او او می‌شود

( 642)هر که سردت کرد می‌دان کودر اوست

 

دیو پنهان گشته اندر زیر پوست

( 643)چون نیابد صورت آید در خیال

 

تا کشاند آن خیالت در وبال

( 644)گه خیال فرجه و گاهی دکان

 

گه خیال علم و گاهی خان و مان

( 645)هان بگو لا حول‌ها اندر زمان

 

از زبان تنها نه، بل کز عین جان

أستَعِیذُ اللَّه...: پناه مى‏برم به خدا از شیطان ،ما تباه شدیم از سرکشى و نا فرمانی شیطان، ویا از نافرمانی که در ما پدید می آورد.

در هزاران مى‏رود: برگرفته است از حدیث «إنَّ الشَّیطانَ یَجرِى مِن بَنِى آدَمَ مَجرَى الدَّمِ: همانا شیطان در رگهاى آدمى جریان دارد چنان که خون.» [1] و نیز حدیث «إنَّ الشَّیطانَ یَدخُلُ بَینَ ابنِ آدمَ وَ نَفسِه» [2]و در سخن امیر مؤمنان (ع) است که «پس آن چه مى‏دیدند شیطان بدیشان مى‏نمود، و آن چه مى‏گفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در دیده‏شان آراست شریک او شدند و کردند و گفتند، چنان که او خواست.»[3]

چون نیابد صورت: اگر چیزى را نیابد که آن را در دیده زیبا نمایاند یا اگر در صورت چیزى (از مال و زن و دیگر وسیله‏ها) در نیاید.

فُرجَه: گشایش، تفرج خاطر، آسودگى.

لا حول گفتن: به خدا پناه بردن. «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِاللَّهِ العَلِىِّ العَظیِم» گفتن. شیطان با دامهایى که از زر و زیور، مقام و منصب، ملک و منال در راه آدمیان مى‏گسترد مردمان را مشغول مى‏دارد و آنان که پشت پا بدین نعمتها مى‏کنند و رو به خدا مى‏آرند هم در معرض وسوسه اویند. هر آدمى را شیطانى است چرا که آدمى از شر هواى نفس رها نیست و براى رهایى از گزند هوا، چاره‏اى نیست جز پناه بردن به خدا.

هرکه سردت کرد: یعنی هرکه سخنانی بگوید که تو را در راه خدا سرد کند و از شوق معرفت باز دارد، در درون چنین شخصی شیطان نفوذ کرده و شیطان در پوست او نهان شده است.

چون نیابد صورت: شیطان اگر بتواند بر تو ظاهر شود و به صورت شخصی با تو سخن می‏گوید؛ اگر نتواند، از راه خیال‌های مختلف در تو نفوذ خواهد کرد.

 ( 640) از شیطان این زندان بخدا پناه مى‏بریم که بر اثر سرکشى این شیطان هلاک شده‏ایم‏. ( 641) این یک سگ است ولى بهزاران صورت در مى‏آید و بدرون هر کس رفت او سگ مى‏شود. ( 642) هر کس را که دیدى از معاشرتش سرد شدى بدان که آن در درون اوست و این دیو در زیر پوست پنهان شده‏. ( 643) چون نتواند در صورت کسى ظاهر شود در این خیال رخنه مى‏کند تا بوسیله خیال بپستى و بد بختیش بکشاند. ( 644) گاه خیال گشایش و گاهى دکان و زمانى دانش و گاهى خانمان و مال و جاه‏. ( 645) لا حول بگونه با زبان بلکه با جان و دل تا شاید ایمن شوى‏.

مولانا انواع خیالات شیطانی را مَثل می‏زند: خیال تفرّج و گشت و گذار، خیال دکان و کار و کسب. و اما تو در برابر هر جلوه یا خیال شیطانی «لاحول ولا قوة الا بالله» را بگو و از صمیم قلب بگو.



[1] - (المعجم المفهرس، از بخارى، مسلم، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه، سنن دارمى، مسند احمد)

[2] - (المعجم المفهرس)

[3] - (نهج البلاغه، خطبه 7)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 573 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1401007 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]