نمازگزار محبّت فرشتگان و هدایت وایمان و نور معرفت دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم(80)
دوشنبه 93 آبان 5 , ساعت 10:58 صبح  

( 646)گفت قاضى مفلسى را وا نما            

 

گفت اینک اهل زندانت گوا

( 647) گفت ایشان متّهم باشند چون            

 

مى‏گریزند از تو مى‏گریند خون‏

( 648) وز تو مى‏خواهند هم تا وا رهند            

 

زین غرض باطل گواهى مى‏دهند

( 649) جمله اهل محکمه گفتند ما            

 

هم بر ادبار و بر افلاسش گوا

( 650) هر که را پرسید قاضى حال او            

 

گفت مولا ! دست از این مفلس بشو

( 651) گفت قاضى کش بگردانید فاش            

 

گِرد شهر این مفلس است و بس قَلاش‏

( 652) کو به کو او را مُنادى‏ها زنید            

 

طبل افلاسش عیان هر جا زنید

( 653) هیچ کس نسیه بنفروشد بدو            

 

قرض ندهد هیچ کس او را تَسو

( 654) هر که دعوى آردش اینجا به فن            

 

بیش زندانیش نخواهم کرد من‏

( 655) پیش من افلاس او ثابت شده است            

 

نقد و کالا، نیستش چیزى به دست‏

 

مفلسی را وا نما: یعنی ثابت کن که هیچ چیز نداری.

ایشان متَّهم باشند: از شرایط گواه عادل بودن اوست. پس کسى که نزد قاضى به جرمى محکوم شده و در زندان به سر مى‏برد، از عدالت افتاده است و گواهى او شنیده نمى‏شود.

علاوه بر این، در این مورد خاص زندانیان همگى از زندانى شکایت دارند و از ستم و پر خوارى او اشک خون مى‏بارند. و خواهند تا از زندان برود و از شر او آسوده شوند.

باطل گواهى: (اضافه مقلوب) گواهى باطل، گواهى دروغ.

اِدبار: بد بختى.

کِش: که او را.

فاش: آشکارا، پیش همه مردم.

قلاش: قَلاّش (ترکى)، حیله باز، مفلس، بی آبرو، میخواره.

منادى زدن: یعنی فریاد کردن، جار زدن. اعلان کردن افلاس شخص.

طبل چیزى را زدن: فاش کردن.

تَسو: (معرب آن طَسوج) وزنى است معادل چهار جو. و در اینجا مقصود اندک یا هیچ است، یک پول سیاه .

به فن: به خاطر تقلّب و حیله بازى.

بیش زندانش نخواهم کرد: زیرا اِعسار او نزد قاضى به اثبات رسیده است.

افلاس: توانایى نداشتن بر پرداخت دینى که در ذمّه است.

چیزى به دست بودن: مالک چیزى بودن.

( 646) قاضى گفت افلاس خود را ثابت کن جواب داد اینک اهل زندان همگى شاهدند. ( 647) قاضى گفت گواهى آنها در باره تو مسموع نیست زیرا که از دست تو تنگ آمده‏. ( 648) و مى‏خواهند هر چه زودتر دور شوند مغرضند و بباطل گواهى مى‏دهند. ( 649) اهل محکمه همگى گفتند که ما گواه هستیم که او مفلس و بى‏چاره است‏. ( 650) قاضى از هر کس حال او را پرسید گفتند آقا دست از این مفلس بشوى که چیزى ندارد. ( 651) قاضى حکم کرد که این شخص را در شهر بگردانند و بگویند این مفلس و قلاش است‏. ( 652) و در کوچه و بازار کو به کو جار بزنند و طبل افلاسش را در همه جا بکوبند. ( 653) و بگویند که کسى چیزى نسیه باو نفروشد و قرض ندهد. ( 654) من بعد هر کس ادعایى بر او بکند و نزد من بیاید او را زندانى نخواهم کرد. ( 655) چون افلاسش پیش من ثابت شده و محقق است نه نقدى دارد و نه متاعى‏.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 205 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401317 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]