( 646)گفت قاضى مفلسى را وا نما |
|
گفت اینک اهل زندانت گوا |
( 647) گفت ایشان متّهم باشند چون |
|
مىگریزند از تو مىگریند خون |
( 648) وز تو مىخواهند هم تا وا رهند |
|
زین غرض باطل گواهى مىدهند |
( 649) جمله اهل محکمه گفتند ما |
|
هم بر ادبار و بر افلاسش گوا |
( 650) هر که را پرسید قاضى حال او |
|
گفت مولا ! دست از این مفلس بشو |
( 651) گفت قاضى کش بگردانید فاش |
|
گِرد شهر این مفلس است و بس قَلاش |
( 652) کو به کو او را مُنادىها زنید |
|
طبل افلاسش عیان هر جا زنید |
( 653) هیچ کس نسیه بنفروشد بدو |
|
قرض ندهد هیچ کس او را تَسو |
( 654) هر که دعوى آردش اینجا به فن |
|
بیش زندانیش نخواهم کرد من |
( 655) پیش من افلاس او ثابت شده است |
|
نقد و کالا، نیستش چیزى به دست |
مفلسی را وا نما: یعنی ثابت کن که هیچ چیز نداری.
ایشان متَّهم باشند: از شرایط گواه عادل بودن اوست. پس کسى که نزد قاضى به جرمى محکوم شده و در زندان به سر مىبرد، از عدالت افتاده است و گواهى او شنیده نمىشود.
علاوه بر این، در این مورد خاص زندانیان همگى از زندانى شکایت دارند و از ستم و پر خوارى او اشک خون مىبارند. و خواهند تا از زندان برود و از شر او آسوده شوند.
باطل گواهى: (اضافه مقلوب) گواهى باطل، گواهى دروغ.
اِدبار: بد بختى.
کِش: که او را.
فاش: آشکارا، پیش همه مردم.
قلاش: قَلاّش (ترکى)، حیله باز، مفلس، بی آبرو، میخواره.
منادى زدن: یعنی فریاد کردن، جار زدن. اعلان کردن افلاس شخص.
طبل چیزى را زدن: فاش کردن.
تَسو: (معرب آن طَسوج) وزنى است معادل چهار جو. و در اینجا مقصود اندک یا هیچ است، یک پول سیاه .
به فن: به خاطر تقلّب و حیله بازى.
بیش زندانش نخواهم کرد: زیرا اِعسار او نزد قاضى به اثبات رسیده است.
افلاس: توانایى نداشتن بر پرداخت دینى که در ذمّه است.
چیزى به دست بودن: مالک چیزى بودن.
( 646) قاضى گفت افلاس خود را ثابت کن جواب داد اینک اهل زندان همگى شاهدند. ( 647) قاضى گفت گواهى آنها در باره تو مسموع نیست زیرا که از دست تو تنگ آمده. ( 648) و مىخواهند هر چه زودتر دور شوند مغرضند و بباطل گواهى مىدهند. ( 649) اهل محکمه همگى گفتند که ما گواه هستیم که او مفلس و بىچاره است. ( 650) قاضى از هر کس حال او را پرسید گفتند آقا دست از این مفلس بشوى که چیزى ندارد. ( 651) قاضى حکم کرد که این شخص را در شهر بگردانند و بگویند این مفلس و قلاش است. ( 652) و در کوچه و بازار کو به کو جار بزنند و طبل افلاسش را در همه جا بکوبند. ( 653) و بگویند که کسى چیزى نسیه باو نفروشد و قرض ندهد. ( 654) من بعد هر کس ادعایى بر او بکند و نزد من بیاید او را زندانى نخواهم کرد. ( 655) چون افلاسش پیش من ثابت شده و محقق است نه نقدى دارد و نه متاعى.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |