بارالها ! ... دیده دل هایمان را از آنچه مخالف دوستی توست، کور گردان . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتر دوم(107)
یکشنبه 93 آذر 2 , ساعت 12:56 عصر  

 شرط اساسی دوستی حفظ الغیب است.

خود را متهم کن نه دیگران را

( 879)گفت: او دزد و کژست و کژنشین

 

حیز و نامرد و چنین است و چنین

( 880)گفت: پیوسته بُده است او راست‌گو

 

راست‌گویی من ندیدستم چو او

( 881)راست‌گویی در نهادشخلقتی است

 

هرچه گوید من نگویم: آنتهی است

( 882)کژ ندانم آن نکواندیش را

 

متهم دارم وجود خویش را

( 883)باشد او در من ببیند عیب‌ها

 

من نبینم در وجود خود شها

( 884)هر کسی گر عیب خود دیدی ز پیش

 

کی بدی فارغ وی از اصلاح خویش

( 885)غافلند این خلق از خود ای پدر

 

لاجرم گویند عیب همدگر

کژ نشین: بیشتر مقابل «راست گفتن» آورده‏اند، دراین این جا یعنی نادرست در کردار یا دغل و نادرست.

تُهى: بى‏معنى، نادرست، دروغ.

هر کسى گر عیب خود دیدى...: گرفته از فرموده‏ى على (ع) است «آن که به عیب خود نگریست، ننگریست که عیب دیگرى چیست.»[1] حِفظُ الغَیب یکى از شرطهاى دوستى بلکه شرط اصلى دوستى است. امیر مؤمنان على (ع) فرماید: «دوست از عهده دوستى بر نیاید تا برادر خود را در سه چیز نپاید: هنگامى که به بلا گرفتار شود هنگامى که حاضر نبود هنگامى که در گذرد».[2] و سعدى گوید:

          رفیقى که شد غایب اى نیک نام             دو چیز است از او بر رفیقان حرام‏

          یکى آن که مالش به باطل خورند             دگر آن که نامش به زشتى برند

(بوستان)

( 879) او مى‏گفت که هم قطار من دستش کج و دزد و حیز و چنین و چنان است‏. ( 880) غلام بشاه جواب داد که هم قطار من همیشه راستگو بوده و مثل او راستگویى من ندیده‏ام‏. ( 881) مثل اینکه راستگویى جزء ذات او است او هر چه گفته باشد من نمى‏گویم تهمت زده‏. ( 882) من نخواهم گفت که او دروغ‏گو است بلکه وجود خودم را متهم ببدى مى‏کنم‏. ( 883) ممکن است او عیبهائى در وجود من ببیند که من نتوانم ببینم‏ .( 884) اگر هر کسى مى‏توانست عیب خود را ببیند قبلا خود را اصلاح مى‏کرد و غافل نمى‏نشست‏ . ( 885) این مردم از عیب خود غافل و بى‏خبرند که اینگونه معایب یکدیگر را همى‏گویند .

شاه گفت: رفیقت دربارهْ تو می‌گفت: او دزد و نادرست و بدکردار و نامرد مردنما و چنین و چنان است. آن غلام به شاه گفت: آن غلامی که این حرف‌ها را دربارهْ من زد، همیشه آدمی راست‌گو بوده و من تاکنون فردی را نیافته‌ام که مانند او راست بگوید. راست‌گویی با سرشت او درآمیخته است، به‌طوری‌که هر چه او بگوید، من سخن او را دروغ نمی‏دانم. من آن شخص نیک‌اندیش را نادرست نمی‏دانم، بلکه خود را متهم می‏کنم. شاها! ممکن است او در من عیب‌هایی مشاهده کند که خودم نتوانم آن عیب‏ها را ببینم. هرکس عیب خود را پیشاپیش مشاهده کند، کی از اصلاح خود فارغ می‏شود. ای پدر من! این مردم از خود غافلند. از‌این‌رو، ناگزیر به عیب‌جویی یک‌دیگر می‏پردازند.

ای بت‌پرست! من روی خود را نمی‌بینم، بلکه من روی تو را می‌بینم و تو روی مرا. هرکس که روی خود را بیند، یعنی خود را بشناسد و به صفات خویش متوجه شود، نور چنین شخصی از نور مردم دیگر زیادتر است. چنین شخصی اگر بمیرد، دیدهْ دل او باقی خواهد ماند؛ زیرا دیدهْ دل او، دیدهْ آفریدگار است. آن نوری که انسان بتواند با آن، ذات و صفات خود را آشکارا نزد خود مشاهده کند. به‌طور قطع نور محسوس و معمولی نیست.        

          پس تو را هر غم که پیش آید ز درد             بر کسى تهمت منه بر خویش گرد

          ظن مبر بر دیگرى اى دوستکام                  آن مکن که مى‏سگالید آن غلام‏

          گاه جنگش با رسول و مطبخى                   گاه خشمش با شهنشاه سخى‏

1915- 1913 / د / 4

 

( 886)من نبینم روى خود را اى شمن            

 

من ببینم روى تو تو روى من‏

( 887)آن کسى که او ببیند روى خویش            

 

نورِ او از نورِ خلقان است بیش‏

( 888)گر بمیرد دید او باقى بود            

 

ز آن که دیدش دید خلاّقى بود

( 889)نور حسّى نبود آن نورى که او            

 

روى خود محسوس بیند پیش رو

 

روی خود: یعنی حقیقت خود.

شَمَن: پرستنده بت.

نور خلقان: آن نوری است که از عوامل مادی وحسی پدید می اید.

خَلاّقى: آفریدگارى، خدایى.

( 886) من روى خود را نمى‏بینم ولى من روى تو و تو روى مرا توانى دید . ( 887) کسى که روى خود را مى‏تواند دید نور او از نور سایر مردم بیشتر است‏ . ( 888) چنین کسى اگر بمیرد نور او باقى خواهد بود زیرا که دید او دید خدایى است‏ . ( 889) آن کسى که روى خود را در مقابل خود آشکار ببیند نور او نور حسى عادى نیست‏ .

مولانا می گوید: آن کسی که دارای حقیقت ایمان است و درون او روشن به نور خالق ذو الجلال، بر بندگان خدا زشتى و عیب ننهد و پیوسته عیب خویش بیند و اصلاح خود کند. و اگر عیبى در دیگرى دید در پى رفع آن از خود بر مى‏آید، چرا که آن عیب عکس تصور اوست که خود بر وى نماید.

          گرز بر خود مى‏زنى خود اى دنى             عکس توست اندر فعالم این منى‏

          عکس خود در صورت من دیده‏اى             در قتال خویش بر جوشیده‏اى‏

          همچو آن شیرى که در چه شد فرو             عکس خود را خصم خود پنداشت او

735- 733/ د / 6

و اگر نورى در دل او پدید شد که توانست روى خود را ببیند به صفت «المؤمن یَنظُرُ بِنُورِ اللَّه» متصف شده است و در این دیدن نیازمند دیده نیست، چرا که چنین نور نور حسى نیست، بلکه جان او نورانى شده است و با مردن جسم او این نور از وى گرفته نمى‏شود بلکه با آن نور به محشر در مى‏آید چنان که در قرآن کریم است: «یَوْمَ تَرَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِناتِ یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ.»[3]



[1] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 349)

[2] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 134)

[3] - سوره حدید،آیه 12


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 439 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401551 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]