( 897)بر لب جو بخل آب آن را بود |
|
کو ز جوی آب نابینا بود |
( 898)گفت پیغامبر که هر که از یقین |
|
داند او پاداش خود در یوم دین |
( 899)که یکی را ده عوض میآیدش |
|
هر زمان جودی دگرگون زایدش |
( 900)جود جمله از عوضها دیدن است |
|
پس عوض دیدن ضد ترسیدن است |
( 901)بخل نادیدن بود اعواض را |
|
شاد دارد دید در خواض را |
( 902)پس به عالم هیچکس نبود بخیل |
|
زآن که کس چیزی نبازد بی بدیل |
( 903)پس سخا از چشم آمد نه ز دست |
|
دید دارد کار جز بیناتر است |
گفت پیغمبر: برگرفته است از حدیث «مَن أیقَنَ بِالخَلَفِ جادَ بِالْعَطِیَّة»[1] بخشندگی و سخاوتمندی همه سخاوتمندان بهواسطه پاداشی است که در این کار مشاهده میشود. ، و در نهج البلاغه این فقره به امیر مؤمنان (ع) منسوب است.[2]
عاشقان را هر زمانى مُردنى است مردن عشّاق خود یک نوع نیست
او دو صد جان دارد از جان هدى و آن دو صد را مىکند هر دم فدى
هر یکى جان را ستاند ده بها از نُبى خوان عَشرةً أمثالها
3836- 3834 / د / 3
که یکى را دَه عوض: برگرفته است از آیه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها.»[3] به مناسبت نیم بیت اخیر که سخن از بذل جان در راه دوست بود، از دادن جان در راه خدا و پاداشهایى که براى آن مقرر است یاد مىکند. آن جا که جوانمردى جان را بىبها در راه دوست فدا مىکند اگر کسى از دادن جان در راه خدا که چنان عوضها براى آن آماده ساخته دریغ کند نهایت بخل است.
جود: بخششی است که در برابر نیاز ودرخواست نباشد وبخشنده هم انتظار عوض نداشته باشد.
اعواض: جمع عوض، پاداش، اشاره به همان عوضی است که خدا می دهد.
خَوّاض: (مبالغه از خوض) در آب فرو رونده، غواص.
بَدیل: نظیر، همانند.
کار داشتن: مؤثر بودن، تأثیر بخشیدن.
دید دارد کار: یعنی آنچه اثر میگذارد، دید یا بصیرت و چشم باطن است.
( 897) در لب جوى اگر کسى از آب مضایقه کرد و بخل ورزید قطعاً آب را ندیده است . ( 898) پیغمبر (ص) فرمود کسى که یقین دارد روز قیامت عوض مىگیرد . ( 899) و در عوض یک بخشش ده مقابل باو مىدهند بطور یقین در هر ساعت یک گونه بخشش وجود از او بظهور مىرسد . ( 900) وجود و بخشش ناشى از دیدن عوض است پس کسى که عوض ببیند نخواهد ترسید و بخیل نخواهد بود. ( 901) زیرا بخل از ندیدن عوض و ترس از تمام شدن آن چه مىبخشد بوجود مىآید آرى غواص از آن شاد است که در مقابل کار خود گوهر مىبیند . ( 902) پس در عالم کسى بخیل نیست چرا که کسى چیزى را بدون عوض از دست نمىدهد . ( 903) و سخاوت کار چشم است نه کار دست دید است که کار مىکند و جز بینا کسى از خود نرسته .
او جوانمردی است که اگر اقتضا کند، از جان خود نیز صرف نظر میکند. خداوند در پاداش آن جانی که او فدا میکند، صدها هزار جان به او میبخشد. اگر کسی آن صدها هزار جان را میدید، آیا برای دادن جان، بخل و تنگ چشمی نشان میداد و به خاطر از دست دادن آن اینگونه اندوهگین میشد؟ مانند کسی که در کنار جوی آب، از دادن آب دریغ میکند، پیامبر فرمود: هرکس یقین داشته باشد که در روز رستاخیز، پاداش خواهد داشت و در برابر هر نیکی، ده برابر پاداش به دست میآورد، هر لحظه سخاوت و جوانمردی تازهای از او پدید میآید. پس بخشندگی و سخاوتمندی همه سخاوتمندان بهواسطه پاداشی است که در این کار مشاهده میشود. بنابراین دیدن پاداش، بیم زوال مال و تلف شدن سرمایه را از میان میبرد. تنگ چشمی و بخل از ندیدن پاداشها ناشی میشود، چنانکه دیدن مروارید غواص را شادمان میکند. مولانا میگوید: چون هرچه بدهیم عوض دارد پس هیچکس در دنیا نباید بخیل باشد؛ البته این در مورد کسی صدق میکند که به عوض خدایی معتقد باشد و هر چه میدهد در راه خدا بدهد. پس هرکه بینایی باطنی دارد، هستی این جهان را با سخاوت در راه حق ایثار میکند.
گوشت اندر شست تو ماهیرباست |
|
آنچنان لقمهنی بخشش، نه سخاست |
جود آن بخششی است که برای منافع شخصی نباشد؛ برای مثال وقتی ماهیگیری تکّه گوشتی بر قلّاب خود میگذارد، این برای ربودن ماهی است و در حق ماهی سخایی به خرج نداده است.
( 904)عیب دیگر اینکه خودبین نیست او |
|
هست او در هستی خود عیبجو |
( 905)عیبگوی و عیبجوی خودبُده است |
|
با همه نیکو و با خود بدبُده است |
( 906)گفت شه جَلدی مکن در مدح یار |
|
مدح خود در ضمن مدح او میار |
( 907) ز آنکه من در امتحان آرم و را |
|
شرمسارى آیدت در ما وَرا |
هستى: کنایت از درون. (او در وجود خود عیب خود را مىجوید.) در سخنان امیر مؤمنان (ع) است «طُوبَى لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عُیُوبِ النَّاسِ: خوشا کسى که پرداختن به عیب خود وى را از عیب دیگران باز دارد.»[4]
جَلدى: شتاب، تند روى.
ما وراء: آن سو، پایان کار، پس از امتحان.
( 904) عیب دیگر هم قطار من این است که خود بین نیست و در وجود خود همواره عیب جو است . ( 905) عیب جو و عیب گوى خود بوده با همه خوب و با خود بد است . ( 906) شاه گفت در مدح هم قطار خود زیاده روى نکن. ( 907) که من او را امتحان خواهم کرد و عاقبت شرمسارى نصیبت خواهد شد.
غلام خوشبیان، پاکطینت ادامه داد و گفت: عیب دیگر او اینکه دچار خودبینی نیست، بلکه او همواره درصدد یافتن عیب خود است. او عیب خود را میجوید و بر زبان میآورد. با همهْ مردم به نیکی رفتار میکند. شاه گفت: این قدر زیرکی مکن و ضمن ستایش رفیقت، به ستایش خود مپرداز.
[1] - (احادیث مثنوى، ص 51)
[2] - (کلمات قصار: 138)
[3] - سوره انعام،آیه 160
[4] - (نهج البلاغه، خطبه 177)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |