( 978)نقل اعراض است این بحث و مقال |
|
نقل اعراض است این شیر و شگال |
( 979)جمله عالم خود عرض بودند تا |
|
اندرین معنا بیامد هل اتی |
( 980)این عرضها از چه زاید؟ از صور |
|
وین صور هم از چه زاید؟ از فکر |
( 981)این جهان یک فکرت است از عقل کل |
|
عقل چون شاه است و صورتها رسل |
( 982)عالم اول جهان امتحان |
|
عالم ثانی جزای این و آن |
( 983)چاکرت شاها جنایت میکند |
|
آن عرض زنجیر و زندان میشود |
( 984)بندهات چون خدمت شایسته کرد |
|
آن عرض نی خلعتی شد در نبرد |
( 985)این عرض با جوهر، آن بیضه است وطیر |
|
این از آن و آن از این زاید به سیر |
شیر و شگال:یعنی قصههای شیر و شغال.
هَل أتى: برگرفته است از آیه «هَلْ أَتى عَلَى اَلْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ اَلدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» آیا گذشت (نگذشت) بر آدمى زمانى از روزگار که چیزى در خورد یاد آورى نبود».[1] مفسران گفتهاند مقصود از انسان «آدم» است، و آن سالیان که خاک بود و هنوز روح در او ندمیده بود.
بَیضَه: تخم.
طَیر: پرنده.
سَیر: گردش.
( 978) این بحث و گفتگو که اکنون ما مىکنیم و این شیر و شغال که در افسانههاى مثنوى گنجاندهایم همگى نقل اعراض است تا از آن جوهر دانش بوجود آید. ( 979) جمله اجزاء جهان عرض بودند تا اینکه سوره هل اتى جوهرى را که از این اعراض بوجود آمده بود بیان کرد که انسان است . ( 980) عرضها از صورت بوجود مىآیند و صورتها از فکر ناشى شدهاند . ( 981) این جهان یک فکرت از عقل کل است و عقل چون شاه و صورتها فرستادگان او هستند . ( 982) عالم اول (که دنیا است) عالم امتحان است و عالم دوم (که آخرت نام دارد) عالم جزاى کارها است . ( 983) پادشاها چاکر تو اگر جنایت کند و این جنایت که عرض است بصورت زنجیر و زندان ظاهر مىگردد. ( 984) یا اگر بنده تو خدمت شایستهاى کرد این خدمت که عرض است بجوهر خلعت بدل مىگردد. ( 985) این عرض و جوهر چون تخم است و مرغ که بنوبت این از او و او از این زائیده مىشود.
مولانا با عقیدهْ غلام موافقت دارد که اعراض نقل میپذیرد و میگوید: این گفتوگوها و بحثهای ما و این قصههای شیر و شغال، همه نقل اعراض است و نشان میدهد که هر موجود عرضی از آغاز پیدایش تحولاتی میپذیرد و جلوههای گوناگون مییابد. هل أتی آغاز سوره «الدهر» در قرآن کریم است. در این سوره از خلقت انسان صحبت میشود؛ از مرحله نطفه تا تولد، رشد و آنچه از انسان سر میزند و سرانجام آنچه در جهان دیگر به پاداش کارهای خودش میرسد. مولانا میگوید: همه عالمیان وجود عرضی هستند، اما سرانجام پس از مراحل گوناگون ـ مطابق سوره دهرـ به جهان دیگر نیز منتقل میشوند. آثار حیات ظاهری و این جهانی ما از صُوَر مادی یا از صُوَر مثالی پدید میآید و آن صورتها خود از اندیشه که منبع وجود هر چیزی است سرچشمه میگیرد. «افلاطون میان عالم روحانی و عالم جسمانی به یک عالم مثال معتقد بود که در آن صُوَر مثالی همه کائنات موجود است و هرچه در عالم ماده نقش هستی میپذیرد، نخست در عالم مُثُل تحقق مییابد. مولانا میگوید: عقل کل یا عقل اول، نخستین صادر شده از هستی مطلق الهی است. این عقل کل، صُوَر مثالی همچون پیامبران را برمیانگیزد و این جهان حاصل یک فکرت عقل کل است. باز مولانا به سورهْ دهر باز میگردد: هستی هر چیزی نخست به این جهان یا عالم اول میآید که به موجب آیهْ 2 سورهْ دهر پروردگار او را آزمایش میکند (نبتلیه) و بعد به آن جهان یا عالم ثانی میرود که در آنجا جزای نیک و بد را میبیند. مضمون این کلام نیز تاْییدی بر نظریهْ نقل اعراض به آن جهان است. شاها، بنده مرتکب جنایتی میشود که آن جنایت جزو اعراض است، ولی آن عرض برای او به زنجیر و زندان مبدّل میشود. پس اعمال اگر چه از قبیل اعراضاند و خاصیت اعراض این است که در دو زمان باقی نمیماند: «و لایبقی زمانین»، ولی اثرش منتقل میشود. همچنین اگر بنده کار شایستهای انجام دهد؛ مگر آن عرض در این سعی و تلاش به خلعتی که جوهر است تبدیل نشد؟ بنابراین، مولانا اینجا نتیجه میگیرد: هر عملی یک وقوع عرضی دارد و یک نتیجه و گویی این عمل به آن نتیجه تبدیل میشود, همانطور که اعراض جوهر میشوند و هر دو از یکدیگر میزایند، مانند مرغ و تخممرغ.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |