صبح و شام جامهای حکمت نوشند . [امام علی علیه السلام ـ در توصیف مؤمنان عصر قائم علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتردوم(120)
جمعه 93 آذر 14 , ساعت 11:31 صبح  

حکمت آفرینش وعلت غائی آن(5)


( 997)گفت شه حکمت در اظهار جهان

 

آن که دانسته برون آید عیان

( 998)آن‌چه می‌دانست تا پیدا نکرد

 

بر جهان ننهاد رنج طلق و درد

( 999)یک زمان بی کار نتوانی نشست

 

تا بدی یا نیکی از تو بر نجست

( 1000)این تقاضاهای کار از بهر آن

 

شد موکل تا شود سرّت عیان

( 1001)پس کلابه‌ تن کجا ساکن شود

 

چون سر رشته‌ ضمیرش می‌کشد

( 1002)تاسهْ تو شد نشان آن کشش

 

بر تو بی‌کاری بود چون جان‌کنش

( 1003)این جهان و آن جهان زاید ابد

 

هر سبب مادر اثر از وی ولد

( 1004)چون اثر زایید آن هم شد سبب

 

تا بزاید او اثرهای عجب

( 1005)این سبب‌ها نسل بر نسلت لیک

 

دیده‌ای باید منور نیک نیک

( 1006)شاه با او در سخن این‌جا رسید

 

یا بدید از وی نشانی یا ندید

( 1007)گر بدید آن شاه جویا دور نیست

 

لیک ما را ذکر آن دستور نیست

طَلق: به معنای درد زایمان است، رها شدن.

جَستَن: سر زدن.

کلابه: به معنای کلاف است.

تاسه: به معنای بی‌قراری ،اضطراب است.

کشش: همان تقاضای کار است.

جان کَنِش: جان کندن.

وَلَد: فرزند، و در اینجا مقصود معلول است.

نسل بر نسل: پى در پى.

مُنَوَّر: نورانى، روشن.

 ( 997) شاه گفت غرض و حکمت پیدایش جهان این است که آن چه در عالم دانش بوده در خارج بالعیان دیده شود. ( 998) رنج و درد و آسودگى و خوشى را در جهان قرار نداده مگر براى آن که دانش خود را بعالم ظهور و بروز آورد. ( 999) خود را بنگر که یک آن نمى‏توانى بى‏کار بنشینى و هیچ آنى بر تو نمى‏گذرد مگر اینکه یک کار بد یا خوب از تو سر بزند. ( 1000) این تقاضاى کارى که در تو هست مأموریت دارد که باطن تو آشکار شود. ( 1001) تن تو چون کلافى است که جولا بچرخ خود بسته و رشته آن را گرفته بکشد این چرخ و کلاف تن تو کى آرام تواند گرفت در صورتى که رشته آن در دست ضمیر و تخیل تو است و دائماً مشغول کشیدن است‏. ( 1002) بى‏قرارى و کوشش دائمى تو نشانه همان کشش است و بى‏کارى براى تو چون جان کندن است‏. ( 1003) در این جهان و در جهان دیگر براى همیشه هر سببى مادر و اثر آن بچه او است‏. ( 1004) و همان اثر هم پس از زائیده شدن بنوبه خود سبب آثار دیگرى مى‏گردد و این سلسله براى همیشه دوام دارد. ( 1005) و این سبب‏ها هم نسل به نسل بوده نژادهاى مختلف دارند ولى چشم روشن لازم است که آنها را دیده و نیک و بدشان را تمیز دهد. ( 1006) سخن شاه با او باین جا رسیده و خاتمه یافت آیا شاه نشانى از او دید یا نه؟. ( 1007) دور نیست که دیده باشد ولى ما اجازه گفتن آن را نداریم‏.

شاه می‏‏گوید: ایجاد جهان مادی و عالم اَعراض در حقیقت آشکار‌کردن و عینیت دادن علم الهی است و چشم حقیقت‌بین می‏‏تواند این تجلیات علم پروردگار را ببیند. جهان نیک و بد در نیک و بد کائنات جلوه می‏‏کند و از خفا بیرون می‏‏آید. در رنج‌هایی که می‏‏کشیم حکمتی هست و حکمت آن این است که ما را ازجهان نهانی نیک وبد آگاه می‏‏کند. در درون انسان انگیزه‌ای وجود دارد (تقاضای کار، نیاز به حرکت و عمل) که او را به کارهایی وا می‏‏دارد و باطن او را آشکار می‏‏کند. تن مثل کلاف نخ است و سررشتهْ این کلاف، باطن و جریان درونی است که آن را به گردش در می‌آورد. انسان اگر کاری نکند، در عذاب و جان‌کندن است و بی‌قراری او نشانهْ کششی است که در درون او وجود دارد. جان کلام در این چند بیت این است: هر یک از این اعمال و آثار عرضی، سبب آثار و اعمال تازه‌ای می‏‏شود و این سلسله عوامل و آثار، از اندیشه ایجاد تا جهان پس از مرگ، مانند حلقه‏های زنجیر به دنبال یک‌دیگر می‏‏آید. به بیان دیگردر ابیات پیشین شاه از غلام پرسید، حاصل کار تو چیست؟ و او در پاسخ گفت، نتیجه کردار در این جهان بر کسى آشکار نیست و در قیامت معلوم خواهد شد که هر کس چه از پیش فرستاده است. در این ابیات شاه مى‏گوید سخن تو درست است، اما این پوشیدگى براى عامه است.

خاصان حق از حقیقت آگاه‏اند و چنان نیست که از من نهان باشد. مى‏خواهم بدانم بر تو نیز چیزى آشکار است یا نه. و غلام مى‏گوید اکنون که حقیقت حال بر تو پوشیده نیست موجب پرسش از من چیست؟ پاسخ شاه بدین پرسش آشکار شدن سِرِّ نهفته است. که این جهان، جهان عمل و آزمایش است. «لِیَمِیزَ اَللَّهُ اَلْخَبِیثَ مِنَ اَلطَّیِّبِ» [1] هر کس گوهر خود را با عمل نشان دهد تا در آن جهان پاداش یا کیفر بیند. نیز در گفته او نکته دیگرى است و آن اینکه حق تعالى جهان را آفرید تا عشق ومحبت او بر بندگان آشکار شود چنان که فرمود «کُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فَأحبَبتُ أن اُعرَفَ فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَى اُعرَفَ.»[2]



[1] - سوره انفال،آیه 37

[2] - (احادیث مثنوى، ص 29)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 657 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1401091 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]