( 1050)پادشاهى بندهاى را از کرم |
|
بر گزیده بود بر جمله حشم |
( 1051)جامگىِّ او وظیفه چل امیر |
|
دَه یک قدرش ندیدى صد وزیر |
( 1052)از کمال طالع و اقبال و بخت |
|
او ایازى بود و شه محمودِ وقت |
جامگى: مقرّرى ماهانه، مواجب، مستمرى.
وظیفه: مقررى، دریافتى.
ایاز: غلام سلطان محمود که به خاطر زیرکى، سخت مورد علاقه او بود که در زمان او وپسرش مسعود، به فرمانداری چند ولایت نیز منصوب شد.
محمود: یمین الدوله، فرزند سبکتکین غزنوى، نامآورترین پادشاه غزنوى. سامانیان و مانده صفاریان را بر انداخت، به هندوستان لشکر کشید (وفات 421 ه. ق).
( 1050) پادشاهى یکى از بندگانش را از میان تمام تابعین و خدمه خود بر گزیده بود. ( 1051) قیمت جامهاش باندازه وظیفه چهل امیر بود و صد وزیر ده یک قدر او را در پیشگاه پادشاه نداشتند. ( 1052) از میمنت طالع وبلندى بخت و اقبال او ایاز و شاه محمود وقت بود.
این قصه عیناً درکتابه های پیش از مثنوی نیامده وچه بسا در ذهن مولانا گوشه هایی از سرگذشت ایاز غلام سلطان محمود ونکته هایی از احوال هشیارانی چون لقمان حکیم به هم آمیخته واین قصه را ساخته باشد. به هرحال مولانا در اینجا قصه را آغاز می کند اما پس از چهار بیت آن را از یاد می برد وبه سخنان خود می پردازد وچند لطیفه وقصهْ دیگر می گوید تا در بیت 1566 به یادش می آید که باز باید گشت به قصه ایاز.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |