با تدبیر خود نباید در برابر تقدیر حق ایستاد.
( 1069)صد هزاران عقل با هم بر جهند |
|
تا به غیر دام او دامی نهند |
( 1070)دام خود را سختتر یابند و بس |
|
کی نماید قوّتی با باد خس |
( 1071)گر تو گویی فایدههستی چه بود |
|
در سؤالت فایده هست ای عنود |
( 1072)گر ندارد این سؤالت فایده |
|
چه شنویم این را عبث بیعایده |
( 1073)گر سؤالت را بسی فایدههاست |
|
پس جهان بیفایده آخر چراست |
( 1074)گر جهان از یک جهت بیفایدهاست |
|
از جهتهای دگر پر عایدهاست |
( 1075)فایدهْ تو گر مرا فایده نیست |
|
مر تو را چون فایده است، از وی مایست |
( 1076)حسن یوسف عالمی را فایده |
|
گرچه بر اخوان عبث بد زایده |
( 1077)لحن داودی چنان محبوب بود |
|
لیک بر محروم بانگ چوب بود |
( 1078)آب نیل از آب حیوان بد فزون |
|
لیک بر قبطیّ منکر بود خون |
( 1079)هست بر مؤمن شهیدی زندگی |
|
بر منافق مردن است و ژندگی |
( 1080)چیست در عالم بگو یک نعمتی |
|
که نه محرومند از وی امتی |
( 1081)گاو و خر را فایده چه در شکر |
|
هست هر جان را یکی قوتدگر |
پس جهان بیفایده آخر چراست: اشاره دارد به آی?: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ: خداوند جلّ و علا خطاب به بندگان مىفرماید مىپندارید شما را بىهوده آفریدیم و شما به سوى ما باز نمىگردید؟» [1]
اخوان: برادران. اشارت است به داستان توطئه برادران یوسف در باره او و انداختن وى در چاه.[2]
لحن: آواز.
لَحن داودى: آوازى که داود (ع) سر مىداد.
آب نیل: اشارت است به داستان خون شدن آب نیل بر قبطیان که پیروان فرعون بودند. سبطیان از نیل مىنوشیدند و آب بود چون قبطیان از آن به دهن مىگرفتند خون مىشد.
از آب حیوان فزون بودن: به خاطر همین خاصیت که در آن ایجاد شد. چه، آب حیوان را خاصیت زنده نگاه داشتن است، حالى که آب نیل در اثر معجزه حضرت موسى در یک آن ، دو خاصیت مىنمود.
منکر: کنایه از قبطیان.
شهیدى بر مؤمن زندگى بودن: برگرفته است از آیه «وَ لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ:» و مپندارید آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگاناند، نه زندگاناند نزد پروردگارشان روزى مىخورند.»[3]
ژندگى: مجازاً بىارزشى، بد بختى.
همه ما مقهور قدرت پروردگاریم و از عقل و تدبیر کاری ساخته نیست. صدهاهزار عقل با یاری و پشتیبانی یکدیگر در صدد بر میآیند تا دامی غیر دام خدا کار بگذارند؛ ولی خود را در دامی سختتر مییابند. سؤالی که ممکن است شنوندهْ مثنوی در ذهنش در مورد تقدیر الهی به وجود بیاید، این است که اگر این چنین باشد که هرچه در این جهان به وقوع میپیوندد، همه از تقدیر الهی باشد؛ پس این جهان هستی چه فایدهای دارد؟ مولانا به سؤال پاسخ میدهد. در علم بیکرانه پروردگار، وجود و حتی وجود حادث و گذرای هر چیزی حکمت و فایدهای دارد. اگر فایدهای ندارد چرا میپرسی؟، یعنی اینکه میپرسی فایده این آفرینش چیست، خود این سؤال (آیا فایده دارد یا ندارد)، فایده دارد، چون در غیر این صورت چرا باید به یک سؤال بیفایده پاسخ داد و اگر بگویی فایده دارد، میگوییم چطور شده که سؤال تو فایده دارد، اما این جهان بیفایده است؟ چگونه مىتوان گفت در خلقت جهان سودى نیست. خداوند جلّ و علا خطاب به بندگان مىفرماید: مىپندارید شما را بىهوده آفریدیم و شما به سوى ما باز نمىگردید؟» سپس سخن را به مسئله نسبى بودن فایدت مىکشاند، که گاهى کارى صورت مىگیرد و از جهتى یا براى شخصى سودى ندارد، اما همان کار از جهت دیگر یا براى شخص دیگر داراى فایده است. کار جهان نیز چنین است. پس هر کس باید بکوشد تا فایده خود را از آن بر گیرد و در این باره چنان که عادت اوست مثالها مىزند.
این جهان اگر از یک زاویه، بیفایده باشد، از زوایای دیگر پرفایده است. منتها بستگی دارد که از چه زاویه و دیدی به جهان بنگری؛ مثلاً برادران یوسف از روی حسادت، وجود یوسف را بیهوده و مزاحم خود میپنداشتند اما وجود یوسف برای جهانیان پر از فایده بوده است. یا کسی که گوش شنوا ندارد از آوازِ خوش داوود چه میفهمد؟ آب نیل برای قوم موسی مایهْ نجات زندگی شد، اما خون فرعونیان را ریخت. همچنین شهادت برای مؤمن، سرآغاز زندگی فرحبخش است، درحالیکه برای منافق، مردن و پوسیدن است. مثال دیگر: شکر برای گاو و الاغ هیچ فایدهای ندارد، زیرا هر جانداری، غذای جداگانهای دارد.
گفت یا عُمَّر چه حکمت بود و سر حبس آن صافى در این جاى کَدِر
آب صافى در گِلى پنهان شده جان صافى بسته أبدان شده
گفت تو بحثى شگرفى مىکنى معنیى را بندِ حرفى مىکنى
حبس کردى معنى آزاد را بند حرفى کردهاى تو یاد را
از براى فایده این کردهاى تو که خود از فایده در پردهاى
آن که از وى فایده زاییده شد چون نبیند آن چه ما را دیده شد
صد هزاران فایده است و هر یکى صد هزاران پیش آن یک اندکى
آن دم نطقت که جزو جزوهاست فایده شد کُلِّ کُلّ خالى چراست؟
1522- 1515/ د / 1
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |