( 1142)باز، گوید: من چه در خوردم به جغد |
|
صد چنین ویران فدا کردم به جغد |
( 1143)من نخواهم بود اینجا میروم |
|
سوی شاهنشاه راجع میشوم |
( 1144)خویشتن مکشید ای جغدان که من |
|
نه مقیمم میروم سوی وطن |
( 1145)این خراب آباد در چشم شماست |
|
ورنه ما را ساعد شه ناز جاست |
( 1146)جغد گفتا باز حیلت میکند |
|
تا ز خان و مان شما را بر کند |
( 1147)خانههای ما بگیرد اوبه مکر |
|
برکند ما را به سالوسی ز وکر |
( 1148)مینماید سیری این حیلتپرست |
|
والله از جمله حریصانبدتر است |
( 1149)او خورد از حرص طین را همچو دبس |
|
دنبه مسپارید ای یاران به خرس |
( 1150)لاف از شه میزند وز دست شه |
|
تا برد او ما سلیمان را ز ره |
( 1151)خود چه جنس شاه باشد مرغکی |
|
مشنوش گر عقل داری اندکی |
( 1152)جنس شاه است او و یا جنس وزیر |
|
هیچ باشد لایق گوزینه سیر |
( 1153)آنچه میگوید ز مکر و فعل و فن |
|
هست سلطان با حشم جویای من |
( 1154)اینت مالیخولیای ناپذیر |
|
اینت لاف خام و دام گولگیر |
( 1155)هر که این باور کند ازابلهی است |
|
مرغک لاغر چه درخوردشهی است |
( 1156)کمترین جغد ار زند بر مغز او |
|
مر ورا یاری گری از شاه کو |
ویران: خراب، و در اینجا استعاره از دنیا و زینتهاى آن است که «وَ مَا اَلْحَیاةُ اَلدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ اَلْغُرُورِ.»[1]
سوى وطن رفتن: استعاره از سیر الى اللَّه و باز گشت به حق.
تا ز خان و مان شما را بر کند: اشارهای است به آیهْ شریفهْ قرآن که درباریان فرعون، وقتی سخن موسی را شنیدند، گفتند:«یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ»: همانا این شخص (موسی) جادوگری داناست که میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند؛ چه فرمان میدهید؟[2]
ناز جا: جاى نازیدن. چنین است در نسخه قونیه، و در نسخه نیکلسون: باز جاى (جاى باز گشتن).
طین را همچو دبس میخورد: یعنی گِل را مثل شیرهْ خرما میخورد و ازحرص، مزه آن را نمی فهمد.
سَلیمان: سادهدلان.
لوزینه: نوعی شیرینی با مغز گردو را گویند.
وَکر: لانه.
حیلت پرست: مکار، حیلهگر.
دنبه به خرس سپردن: نظیر گوشت را به گربه سپردن، کنایت از خائنى را امین شمردن.
سَلیم: ساده دل، نادان.
سیر لایق گوزینه بودن: گوزینه حلوایى است که با گردوى کوفته سازند، و لوزینه را از آرد بادام و شکر آمیخته با گلاب فراهم آورند و پیداست سیر را که بد بوست نتوان با لوزینه یا گوزینه آمیخت. سیر در لوزینه نهادن: با ظاهر نیک و درون بد کسى را فریفتن.
هست مهر زمانه پر کینه سیر دارد میان لوزینه
(سنایى)
فعل و فن: کنایت از حیلهگرى و مکّارى.
حَشَم: لشکر، اطرافیان.
مالیخولیا: بیمارى عصبى که با اختلال قواى عضلانى و دماغى همراه است. و در اینجا کنایه از یاوه گویى و سخنان نادرست است.
باز به جغدان میگوید: ای گروه گرفتاران ویرانه! خود را از پریشانی و اضطراب به هلاکت نرسانید؛ زیرا من در این ویرانه نخواهم ماند، بلکه به سوی وطن اصلی خود میروم. این ویرانه در نظر شما آباد و جای زیستن است، اما جایگاه من ساعد شاه است. سرکردهْ جغدان میگوید: این باز با این حیله و مکر میخواهد خانه و کاشانه ما را از ما بگیرد و این نیرنگی بیش نیست. اشارهای است به آیهْ شریفهْ قرآن که درباریان فرعون، وقتی سخن موسی را شنیدند، گفتند: همانا این شخص (موسی) جادوگری داناست که میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند؛ چه فرمان میدهید؟ بهراستی تبهکاران نیز در جغدستان دنیا چنین پنداری نسبت به بازان بلند پرواز آسمان هدایت دارند که همواره درصدد ستیز با آنان برمیآیند. همواره چنین بوده است که فریفتگان شیطان دعوت حق را نمىپذیرند و اندرز و ارشاد مردان خدا را دام مکر به حساب گیرند. و هر چند آنان گویند ما را به دنیاى شما نیازى نیست، فرعون به پیروان خود مىگفت موسى ساحرى است که مىخواهد با افسون شما را از سرزمینتان بیرون کند.[3] قریش در پاسخ دعوت رسول خدا (ص) مىگفتند چرا خدا از میان همه تو را بر گزید و چرا از مکه یا طائف بزرگى را در خور این رسالت ندید.[4]
هر رسول شاه باید جنس او آب و گل کو خالق افلاک کو
مغز خر خوردیم تا ما چون شما پشّه را داریم هم راز هما
2735- 2734 / د / 3
پیمبران مىگفتند از عذاب خدا بترسید و با ما در میفتید و آنان مىگفتند، نشان آن که خدا شما را قدرتى فزونتر از ما داده است، کو؟
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |