[ و او را گفتند اگر در خانه مردى را به رویش بندند روزى او از کجا سوى او آید ؟ فرمود : ] از آنجا که مرگش بر وى در آید . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتردوم(139)
جمعه 93 دی 5 , ساعت 5:59 عصر  

اولیای حق هم جنس با حق نیستند، فانی در حقند

( 1174)من نِیَم جنس شهنشه دور ازو

 

لیک دارم در تجلی نور ازو

( 1175)نیست جنسیت ز روی شکل و ذات

 

آب جنس خاک آمد در نبات

( 1176)باد جنس آتش آمد در قوام

 

طبع را جنس آمده ست آخر مدام

( 1177)جنس ما چون نیست جنس شاه ما

 

مای ما شد بهر مای او فنا

( 83)چون فنا شد مای ما او ماند فرد

 

پیش پای اسپ او گردم چو گرد

( 1179)خاک شد جان و نشانی‌های او

 

هست بر خاکش نشان پای او

( 1180)خاک پایش شو برای این نشان

 

تا شوی تاج سر گردن‌کشان

دور از او: حاشا، چه نسبت با او.

جنسیّت: هم جنس بودن، یعنی مناسبت و خاصهْ مشترکی که دو چیز را به سوی یک‌دیگر می‌کشاند.

آب جنس خاک: در اینجا مقصودِ مولانا از جنسیّت، منطقى نیست بلکه خاصیّت مشترک است.

نَبات: رستن، روییدن. و مقصود این است که آب در رویانیدن نبات، خاصیت خاک را دارد.

باد جنس آتش...: در اینجا نیز خاصیت مشترک مقصود است. آن چنان که آتش هیزم را مى‏سوزاند باد نیز آتش را در این خاصیت نیرو مى‏دهد. پس باد و آتش هر دو در سوزاندن جنسیت «خاصیت» مشترک دارند.

قِوام: بر پا داشتن.

مُدام: شراب، که به ظاهر جنسى مخالف جنس آدمى است اما به خورنده نشاط مى‏دهد.

شاه ما: مقصود وجود مطلق، و حضرت حق است جلّ و علا.

ما: هستى.

بهر ماى او فنا شدن: در او نیست گردیدن و به هستى رسیدن.

          من کسى در ناکسى در یافتم             پس کسى در ناکسى در بافتم‏

1735 / د /1

پیش پاى اسب گردیدن: به هستى او هست بودن. چون غبار که از حرکت سم اسب بر زمین پدید آید.

نشان پا: کنایه از اثر مؤثر.

 ( 1174) من وقتى از شاه دور هستم جنس او نیستم ولى در موقع تجلى نور او است که از من ظاهر مى‏شود. ( 1175) جنسیت از روى شکل و ماده و ذات نیست چنان که در عالم نباتى آب و خاک جنس یکدیگرند. ( 1176) و همچنین در موقع سوختن و جوشش هوا با آتش هم جنس مى‏گردد و در طبیعت دائماً جنس به جنس تبدیل مى‏شود ( 1177) ولى چون ما با پادشاه خود هم جنس نیستیم انیت مادر انیت او فانى گردید ( 1178) وقتى ما فانى شدیم و تنها او باقى ماند در پیش پاى اسب او چون گرد مى‏گردیم‏ ( 1179) خاک تبدیل بجان شده و نشانیهاى جان بر خاکش نشان پاى او است که بر این خاک قدم نهاده است‏ ( 1180) براى همین نشان خاک پاى او باش تا تاج سر گردن کشان عالم باشى‏. ‏

اولیاى حق را با حضرت حق تعالى سنخیّت و جنسیّت نیست چه، زیرا حضرت حق هست به ذات است و موجود به خود وواجب الوجود، اما اولیای حق ممکن الوجودند و هستى‏شان قائم به اوست. ولی چون هستى خود را در حضرت حق فنا کرده‏اند، به هستى او پاینده‏اند و بحقیقت باید گفت چون در او فانى شده‏اند، اویند و اثر قدرت او در آنان پیداست، حالى که دیگران گر چه به ظاهر و جسم با اینان هم شکل‏اند، اما آن پایه را ندارد. اگر کسى خواهد به چنان مقام برسد باید خود را در حق تعالى فنا کند.

مولانا این چنین مسئله را مطرح می کند که: جغدها گفتند: "خود چه جنس شاه باشد مرغکی؟ "دراین‌جا باز به این سخن پاسخ می‌دهد: من هرگز مدعی نشده‌ام که با حق یکی هستم، "دور از او" که من چنین بگویم. آن‌چه من گفتم این است که نور او بر همهْ ذرّات هستی می‌تابد و در آن که شایستگی دارد، تجلی می‌کند. من ذرّه‌ای هستم که گرد او می‌گردم و از او نور می‌گیرم. این مناسبت، به شکل یا حتی به ذات موجودات ربط ندارد. آب و خاک، شکل همانند یا ذات همانند ندارند، اما در گیاه، آب و خاک، جنس یک‌دیگر می‌شوند و یا برای این‌که آتش پا بگیرد و شعله‌ور شود باد به آن کمک می‌کند، در حالی‌که آتش و باد، دو عنصر جدا از هم هستند. شراب، با این‌که مستی‌آور است و برهم زنندهْ تعادل بدن است، اما سرانجام با طبع و مقتضیات حیاتی جسم، مناسبت پیدا می‌کند و مستی حاصل از آن، از بین می‌رود. در این مثال‌ها، مولانا نشان می‌دهد که آب و خاک و آتش و باد, خود محو و فانی می‌شوند و به عنوان نتیجهْ این مثال‌ها می‌گوید: پس وجود خاکی ما هم، چون از جنس وجود پروردگار نیست، باید فنا شود تا به حق بپیوندد و به بقای او باقی گردد. پس از فنای؛ ما، از هستی جز او چیزی نمی‌ماند و خاک وجود فانی شدهْ ما، نشانی از هستی حق با خود دارد و اگر چه خاک پای است، اما همهْ گردن‌کشان عالم و مدعیان قدرت این جهانی، این خاک را تاج سرخود می‌دانند.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 547 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402173 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]